%25


اعترافات یک روانکاو (درآمدی بر گشتالت درمانی)
0٫0
(0)
0 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
215٬250 تومان
287٬000
دفعات مشاهده کتاب
1079
علاقهمندان به این کتاب
6
میخواهند کتاب را بخوانند.
1
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات صدای معاصر منتشر کرد:
تکه تکه های درخشان خاطرات فریتس پرلز بازتاب زندگی اندیشمندانه اوست زندگی ای که پر از فراز و نشیب است. او در این کتاب به شکلی واضح نحوه ی پیدایش و تکامل گشتالت درمانی را روشن میکند. فریتس با اشراف بر فرضیه ی تمرکز بر آگاهی قلم را رها میکند تا این کتاب پر شر و شور را بیافریند
گاه با شعر یا طنز گاه یا فرضیه سازی یا گفتگوهای درونی و گاه با شوخ طبعی هایی که به اعتراف نزدیک میشود
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786225727168
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
426 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
375 گرم
سال انتشار
1402
معرفی کتاب درآمدی بر گشتالت درمانی اثر دکتر فردریک پرلز
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
کتاب درآمدی بر گشتالت درمانی از سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
کتاب درآمدی بر گشتالت درمانی از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
معرفی کتاب درآمدی برگشتالت درمانی:
دکتر فردریک پرلز نویسندۀ کتاب گفت و شنودِ گشتالت درمانی است. کتاب درآمدی بر گشتالت درمانیِ او، زندگینامۀ بداههپردازانۀ بنیانگذار گشتالت درمانی است که در سال 1969 منتشر شد. در گشتالت درمانی میکوشیم فرایند رشد و پیشرفتِ شایستگیهای انسان را پیش ببریم. دربارۀ شادیِ لحظهای، آگاهی حسی لحظهای و درمانِ لحظهای سخن نمیگوییم. فرایند رشد، فرایندی وقتگیر است. در این شیوۀ درمانی روانکاوانه، افزون بر نقش بازی کردن، به پر کردن شکافهای شخصیتی پرداخته میشود تا بتوان شخص را از نو، تمام و کامل ساخت. این کار با کیفور شدن میسر نمیشود. در گشتالت درمانی راه بهتری داریم که البته راه میانبر جادوگرانهای نیست. رشد به زمان نیاز دارد اما ضروری ندارد که بیست سی سال به یک آیین مراقبۀ چینی پرداخته شود و تنها کافی است پژوهشی در خودمان آغاز کنیم.
جملات درخشانی از کتاب درآمدی بر گشتالت درمانی:
«به نظر پرلز نارضایتی یکی از بدترین موقعیتهای ناتمام است. به نظر او احساس گناه همان نارضایتی فرافکنی شده بود. او در راستای تماسدادن مردم با نارضایتیها و خواستههایی که در پشت هر نارضایتی نهفته است تلاش میکرد. به گفتهی او مردم نیاز دارند در جایی که احساس گناه / نارضایتی در کار است ارجگذاری به خود را بیاموزند (یا کشف کنند). بدون ارجگذاری به خود، شخص و موقعیت به حال خود رها میشوند. ما نمیتوانیم با احسا گناه / نارضایتی به راه خود ادامه بدهیم. فریتس بارها گفته است که آنچه کرده «سرخوردگی استادانه» است. هنگامی که سرخورده میشویم میتوانیم برای برآورده شدن نیازهایمان به خود یا دیگران نگاه کنیم. به نظر او بخشی از بلوغ یعنی فرا رفتن از پشتیبانیِ محیطی به سوی پشتیبانیِ خویشتن.»
«از یک سو شکافِ میان توانشِ یک فرد و خودشکوفایی وی و از سوی دیگر تحریف در اصالت او آشکار میشود. «بایدگرایی» سرِ زشت خود را بلند میکند. ما «باید» بسیاری از ویژگیها و سرچشمههای اصالت را حذف کنیم، دور بیندازیم، نفی کنیم و نقشهایی را اضافه کنیم که با توانشِ حقیقی ما جور نیستند. متعاقب این نقش بازی کردنها رفتاری ساختگی و مسخره در سلسله مراتبهایی از خود بروز میدهیم. به جای نمودِ کلیتِ انسانهایی واقعی، آدمهای کاغذیِ تکه پاره شده، پر از تناقض و ناسازگاری شدهایم. جای تعادل حیاتی درونیِ (ساز و کار دقیق و منظم و اتوماتیک بدن) ما را کنترلی بیرونی اشغال کرده، این کنترل نابخردانه و تحمیلی بقای بشر را تهدید میکند. به این ترتیب سرخوشی و شادیِ زندگی را از دست دادهایم و گرفتارِ درماندگی و کاهلی و رفتارهای وسواسی، عارضههای بیماریهای روانتنی شدهایم. عمیقترین شکاف که دیرزمانی است در فرهنگ ریشه دوانده و کاملاً معمولی و بدیهی پنداشته میشود دو انگاری جسم و روح: اینکه ذهن و جسم کاملاً متفاوت و مجزا و در عین حال وابسته به هم هستند.»
«یک بار به جمعی خوانده شدم تا دختری را که به همه حمله میکرد آرام کنم. اعضای گروه سعی میکردند او را بگیرند و آرام کنند. چه بیهوده! او باز بلند میشد و کتککاری میکرد. با سر به شکم من حمله برد و نزدیک بود مرا نقش زمین کند. باز گذاشتم ادامه بدهد تا اینکه او را روی زمین خواباندم. دوباره از جا بلند شد و وقتی برای سومین بار شروع کرد نفسزنان به او گفتم: «تو اولین سلیطهای نیستی که از من کتک میخوری». بعد از این حرف من، او بلند شد و دستهایش را دور بدن من حلقه کرد و گفت: «فریتس، عاشقتم» ظاهراً او به چیزی رسیده بود که همهی عمر به دنبالش بود. در آمریکا هزاران زن نظیر او هستند. دیگران را میرنجانند، دست میاندازند، اغواگری میکنند، شوهرانشان را آشتی میکنند و هیچوقت به خاطر این کارهایشان تنبیه نمیشوند. وقتی برای شوهرت احترام قائل نباشی، دست کمی از یک زن خیابانی پاریسی نداری.»
«از یک سو شکافِ میان توانشِ یک فرد و خودشکوفایی وی و از سوی دیگر تحریف در اصالت او آشکار میشود. «بایدگرایی» سرِ زشت خود را بلند میکند. ما «باید» بسیاری از ویژگیها و سرچشمههای اصالت را حذف کنیم، دور بیندازیم، نفی کنیم و نقشهایی را اضافه کنیم که با توانشِ حقیقی ما جور نیستند. متعاقب این نقش بازی کردنها رفتاری ساختگی و مسخره در سلسله مراتبهایی از خود بروز میدهیم. به جای نمودِ کلیتِ انسانهایی واقعی، آدمهای کاغذیِ تکه پاره شده، پر از تناقض و ناسازگاری شدهایم. جای تعادل حیاتی درونیِ (ساز و کار دقیق و منظم و اتوماتیک بدن) ما را کنترلی بیرونی اشغال کرده، این کنترل نابخردانه و تحمیلی بقای بشر را تهدید میکند. به این ترتیب سرخوشی و شادیِ زندگی را از دست دادهایم و گرفتارِ درماندگی و کاهلی و رفتارهای وسواسی، عارضههای بیماریهای روانتنی شدهایم. عمیقترین شکاف که دیرزمانی است در فرهنگ ریشه دوانده و کاملاً معمولی و بدیهی پنداشته میشود دو انگاری جسم و روح: اینکه ذهن و جسم کاملاً متفاوت و مجزا و در عین حال وابسته به هم هستند.»
«یک بار به جمعی خوانده شدم تا دختری را که به همه حمله میکرد آرام کنم. اعضای گروه سعی میکردند او را بگیرند و آرام کنند. چه بیهوده! او باز بلند میشد و کتککاری میکرد. با سر به شکم من حمله برد و نزدیک بود مرا نقش زمین کند. باز گذاشتم ادامه بدهد تا اینکه او را روی زمین خواباندم. دوباره از جا بلند شد و وقتی برای سومین بار شروع کرد نفسزنان به او گفتم: «تو اولین سلیطهای نیستی که از من کتک میخوری». بعد از این حرف من، او بلند شد و دستهایش را دور بدن من حلقه کرد و گفت: «فریتس، عاشقتم» ظاهراً او به چیزی رسیده بود که همهی عمر به دنبالش بود. در آمریکا هزاران زن نظیر او هستند. دیگران را میرنجانند، دست میاندازند، اغواگری میکنند، شوهرانشان را آشتی میکنند و هیچوقت به خاطر این کارهایشان تنبیه نمیشوند. وقتی برای شوهرت احترام قائل نباشی، دست کمی از یک زن خیابانی پاریسی نداری.»
تحلیلی بر کتاب درآمدی برگشتالت درمانی:
سنگ بنای نظریۀ گشتالت، خودِ نام آن است. این اصطلاح از زبان آلمانی برگرفته شده است و معنای تقریبی آن «پیکر» یا «کل» است و به اندیشهی «پیکرهبندی» توجه دارد یعنی این که کل چیزی است بیش از مجموعۀ اجزای خود. گشتالت رابطههای میان اجزا را نیز در برمیگیرد. با دگرگون شدنِ رابطه، گشتالت هم دگرگون میشود. روانشناسیِ گشتالتی با ادراک پیوندهای بسیاری دارد و پیش از هر چیز بر آنچه که کهلر و دیگران آن را گشتالتن میخوانند تمرکز دارد.
اصل پایۀ دیگر گشتالت آن است که ارگانیزمها با محیطی که در آن عمل میکنند بستگی دو سویه دارند. ارگانیز و محیط نمیتوانند از هم جدا باشند. خطوط مرزی زیستبوم ثابت نیستند و همواره جاری و دگرگون میشوند. هدف گشتالتدرمانی یاری کردن شخص است تا دریابد چقدر بیش از آن که فکر را میکند میتواند انجام بدهد. مردم در حدود پنج تا پانزده درصد قابلیتهای خود را به کار میبرند و بارها و بارها همان طرحها و نقشهای کلیشهای را به کار میگیرند و بازی میکنند.
اصل پایۀ دیگر گشتالت آن است که ارگانیزمها با محیطی که در آن عمل میکنند بستگی دو سویه دارند. ارگانیز و محیط نمیتوانند از هم جدا باشند. خطوط مرزی زیستبوم ثابت نیستند و همواره جاری و دگرگون میشوند. هدف گشتالتدرمانی یاری کردن شخص است تا دریابد چقدر بیش از آن که فکر را میکند میتواند انجام بدهد. مردم در حدود پنج تا پانزده درصد قابلیتهای خود را به کار میبرند و بارها و بارها همان طرحها و نقشهای کلیشهای را به کار میگیرند و بازی میکنند.
دربارۀ فریتس پرلز: پدرِ گشتالت درمانی

فریتس پرلز را «پدرِ» گشتالت درمانی میخوانند؛ اما خود او چنین ادعایی ندارد و خود را کاشفِ گشتالت میداند چون به نظر او یادگیری گونهای کشف است. گشتالت درمانی تا اندازهی بسیاری وامدارِ اصول نظری روانشناسیِ گشتالتی کهلر، ورتهایمر و دیگران است. بسیاری از شگردهایی که پرلز و دیگران به کار میگیرند از نوآوریهای مورنو، بنیانگذارِ درام روانشناختی است. برخی از ریشههای گشتالت به کارهای ویلهلم رایش باز میگردد.
زندگی پرلز به عنوان روانکاو با آغاز جنگ جهانی دوم دگرگون شد و او خیلی زود اروپا را به سوی امریکا ترک کرد. او این رویداد را در پافشاری خود بر خطرپذیری سهیم میداند. او نخست به بازیگری روی آورد و سبکِ کار بعدیاش بسیار دراماتیک بود: یاری گرفتن از نمایشهای گروهی، بهره گرفتن از تأثیر و انگیزش دراماتیک آیینگردانی. به نظر او گشتالت راهِ دگر آیین کردن بود. اما پافشاری میکرد که نباید روش خاص او را با گشتالت اشتباه گرفت. به نظر او روشها از یک شخص نسبت به شخص دیگر تفاوت پیدا میکنند اما اصول پایهی گشتالت ثابت میمانند.
زندگی پرلز به عنوان روانکاو با آغاز جنگ جهانی دوم دگرگون شد و او خیلی زود اروپا را به سوی امریکا ترک کرد. او این رویداد را در پافشاری خود بر خطرپذیری سهیم میداند. او نخست به بازیگری روی آورد و سبکِ کار بعدیاش بسیار دراماتیک بود: یاری گرفتن از نمایشهای گروهی، بهره گرفتن از تأثیر و انگیزش دراماتیک آیینگردانی. به نظر او گشتالت راهِ دگر آیین کردن بود. اما پافشاری میکرد که نباید روش خاص او را با گشتالت اشتباه گرفت. به نظر او روشها از یک شخص نسبت به شخص دیگر تفاوت پیدا میکنند اما اصول پایهی گشتالت ثابت میمانند.
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نقد و بررسی کتاب اشراف زادگان فقیر را نیز بخوانید.
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نگاهی به کتاب تئوری انتخاب نیز بیاندازید.
...
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نگاهی به کتاب تئوری انتخاب نیز بیاندازید.
...
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














215٬250 تومان
287٬000
%25