بارکش دیوانه ها

(0)

1,100,000ریال

880,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
966

علاقه مندان به این کتاب
17

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بارکش دیوانه ها

انتشارات هوما منتشر کرد :
... بیست و سه سال دارم نمیدانم در چه روزی هستیم، چه ساعتی است. میدانم که شب است و دیروقت می آیند تا من را از اتاق شکنجه که در طبقه ی همکف سمت چپ ،پلکان است برگردانند. صدای فریادها شنیده میشود
... یگانه چیزی که از پیکرم در زیر شکنجه توانستم طلب کنم این است
که روزی به من اجازه دهد که از روبه رو با شایستگی به آن نگاه کنم. زندگی گذشته است و هیچ چیز آن چنان که ما میگفتیم نبوده. زندانی بود، شکنجه بود و هزاران مرده بودند.
راوی - نویسنده در اثری کوتاه که رمان مینماید به بازگو کردن ماجراهایی می پردازد که بر او گذشته در 1972 که بیست و سه سال دارد، به زندان نظامی می افتد و شکنجه تحقیر ،شرم پوچی نظامی را که میخواهد او را به اعتراف به چیزی که از آن بی خبر است وادارد پشت سر می گذارد... در 1985 که سی وشش ساله شده با آخرین یارانش به یک آزادی نگران کننده، اندوه بار و غیر ممکن بازمی گردد...
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب بارکش دیوانه‌ها اثر کارلوس لیسکانو

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب بارکش دیوانه‌ها از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب بارکش دیوانه‌ها از آن خود کرده است:

• برندۀ جایزۀ بهترین روایت

معرفی رمان بارکش دیوانه‌ها:

کتاب بارکش دیوانه‌ها، خودزندگینامۀ کارلوس لیسکانو نویسندۀ کتاب است که به مدت 13 سال برای شرکت در جنبش رهایی ناسیونال توپامارو زندانی و شکنجه شد. کارلوس در بیست و سالگی دستگیر و زندانی شد و طی این مدت شکنجه و تحقیر را تحمل کرد و به نوشتن روی آورد. کتاب بارکش دیوانه‌ها جایزۀ بهترین روایت را نصیب نویسنده کرده است. در آثار لیسکانو تأثیرپذیری‌هایی از فرانتس کافکا و لوئی فردینان سلین مشاهده می‌شود.

چرا باید کتاب بارکش دیوانه‌ها را بخوانیم؟

کتاب بارکش دیوانه‌ها روایتی خواندنی و گاهی دردناک از شکنجه‌های یک رژیم بر مخالفانش است که نویسنده در آن هم افکار زندانیان که خود یکی از آن‌ها بوده را شرح داده و هم به افکار شکنجه‌گران و زندانبان‌ها پرداخته است و از ارتباط عجیب و ناگسستنی بین آن‌ها صحبت می‌کند.

جملات درخشانی از کتاب بارکش دیوانه‌ها:

«اکنون، بدون پدر و مادرم، زندگی در دنیای دیگری را آغاز می‌کنم، دنیایی که در آن هیچ‌کس را پشت‌سر ندارم. از اکنون، بدون پدر و مادرم، مثل این است که روی سیاره تنها مانده‌ام. تمام مسئولیت زندگی‌ام فقط به خودم تعلق دارد، نه به هیچ‌کس دیگری. تاکنون ممکن بوده که ولو در فکرم، به آن‌ها متکی باشم. تاکنون ممکن بوده که خطاها را متوجه آن‌ها کنم. زندگی‌ام مطلقاً مال خودم است، چه در زندان و چه در هر جای دیگری، خودم مسئول کارهایم هستم. ولی همواره اجبار وفادار ماندن به ارزش‌های ساده‌ای را که آن‌ها در من رسوخ داده‌اند، وفاداری به شایستگی انسان‌های اهل کار را که متعلق به آن‌ها بوده احساس خواهم کرد. هفت سال دیگر من در اوروگوئه نخواهم بود. آن‌وقت، هر جا که باشم، جایی که هیچ‌کس من را نشناسد، احساس خواهم کرد که دیگر ناگزیر نیستم حساب کارهایم را به کسی جز خودم پس بدهم، باید به دختر کوچکی که پابرهنه در زیر باران در روستایش می‌دود، به مرد فرورفته در میان کیسه‌های کنفی‌اش، رخوت‌زده بر اثر سرما روی یک گاری، وفادار بمانم. همچنین می‌دانم که دوست دارم روی این سیاره، جایی باشد که بقایای پدر و مادرم در آن باشد، جایی که بتوانم به آنجا بروم و با آن‌ها حرف بزنم، به آن‌ها بگویم که پسرشان دیگر زندانی نیست، بابت پشتیبانی و توجهشان در دوران کودکی‌ام، تشکر کنم.»

«فکر مرگ چون راه‌حل وضع غیرقابل تحملمان، چیزی دائمی است. من به مَفَر فکر می‌کنم؛ چون بدبختانه در زیر شکنجه به سبب بحران قلبی نمی‌میرم، و نمی‌گذارند در بشکه خفه شوم، می‌توانم سعی کنم که بگریزم. سه روز است به این موضوع فکر می‌کنم و تصمیم گرفته‌ام؛ این کار را خواهم کرد. در جلسه‌ی بعدی می‌گذارم که یک یا دو بار در بشکه فروبرده شوم. باید نشان بدهم که با شکنجه، اطلاعاتی از من بیرون می‌کشند، نه به علت اینکه اکنون آماده‌ی همکاری هستم. وقتی من را از بشکه بیرون می‌آورند، به آن‌ها پیشنهاد می‌کنم که رابطی را تسلیمشان کنم. محل را می‌گویم، خیابانی پر رفت‌وآمد و ساعت. اسم رابطم چیست؟ به آن‌ها می‌گویم که قرار تماس گذاشته، ولی نمی‌دانم چه کسی به آنجا خواهد آمد. به‌هرحال کسی خواهد آمد که او را نمی‌شناسم. به چه شباهت دارد؟ به آن‌ها می‌گویم این را نمی‌دانم، ولی می‌دانم رفیقی، مرد یا زنی را که به سر قرار خواهد آمد می‌شناسم. به نظرم نمی‌رسد که نقشه خیلی خوب طرح‌ریزی شده باشد، ولی این تنها کاری است که می‌توانم بکنم، چیزی که فکرم برایم تهیه می‌کند. به آن‌ها نمی‌گویم که اگر من را به محل ببرند او را نشانشان می‌دهم، و آن‌ها خواهند توانست او را بازداشت کنند، زیرا ممکن است که سوءظن ببرند که می‌خواهم فرار کنم.»

«وقتی به در گورستان می‌رسیم، به آنا می‌گویم که می‌خواهم وارد شوم. گورستانی کوچک و به‌زحمت بزرگ‌تر از یک بلوک ساختمان و کلیسایی هم در یک طرفش است. آن‌چنان که وارد پارکی بشوند به آنجا قدم می‌گذاریم. در تاریکی، روشنایی شمع‌های روی گور یا روی زمین را می‌بینیم. پر هیب‌های کسانی که در سکوت تکان می‌خورند دیده می‌شوند. ما در گورستان کوچک راه می‌رویم. آنا با من از این رسم کشورش حرف می‌زند. من با احترام، بی‌آنکه کمترین چیزی بگویم در کنارش گوش می‌کنم، ولی می‌دانم که من هم چیزی از کنجکاوی توریست‌ها دارم. شاید علتش این است که مرده‌های من اینجا نیستند و می‌توانم به خودم اجازه بدهم فاصله‌ی کنجکاوان را حفظ کنم. پی می‌برم که مرده‌های من، برای من هیچ جا نیستند. این فکر بلافاصله از من دور می‌شود. من هرگز به این نوع مراسم توجه نکرده‌ام. وقتی به مرکز گورستان می‌رسیم، جلو گوری می‌ایستم. کسی شمعی گذاشته و رفته است. شمع به‌تنهایی می‌سوزد. کمی نزدیک می‌شوم. آنا پشت‌سرم است. ناگهان بی‌آنکه متوجه شوم، بی‌آنکه بخواهم، شروع به گریه می‌کنم. در سکوت گریه می‌کنم و می‌گذارم اشک‌هایم روی صورتم روان شوند. می‌کوشم کاری کنم که آنا متوجه نشود و همچنان پشتم به اوست.»

تحلیلی بر کتاب بارکش دیوانه‌ها‌:

کارلوس لیسکانو یک مخالف سیاسی بود که رژیم نظامی اروگوئه او را به‌خاطر جنبش رهایی ناسیونال توپامارو زندانی و شکنجه کرد و او تجربیات آن روزهایش را به شکلی تکان‌دهنده در کتاب بارکش دیوانه‌ها بازگو کرده است. کتاب او روایتی تکه‌تکه از داستان‌های کوتاه و قدرتمند است. او از وضعیت بد جسمی، افکار و وضعیت وخیم روانش در زندان رژیم سخن می‌گوید و همچنین به شکلی خاص و باورنکردنی، طرز فکر شکنجه‌گرانش را نیز روایت می‌کند. لیسکانو از این کابوس جان سالم به‌در برد و به نویسنده‌ای بااستعداد و مشهورترین رمان‌نویس اروگوئه تبدیل شد.

جنبش رهایی ناسیونال توپامارو

گروه توپامارو یا جنبش رهایی ناسیونال توپامارو، جنبش سیاسی چپ افراطی اروگوئه بود که به اقدام مستقیم و مبارزۀ چریکی شهری اعتقاد و دلبستگی داشت و در سال 1960 و 1970 به این گونه اقدام‌ها دست زد. اما بعد سازمانی قانونی و قانون‌گرا شد و بیشتر چون چپ کلاسیک عمل کرد و هر چند مدعی پی‌گرفتن هدف انقلابی خود بود می‌خواست از راه‌های قانونی و مترقیانه به قدرت برسد. در پی ائتلاف با «جنبش گسترده» در سال 1994 انتخاباتی برگزار شد و تنی چند از رهبران این جنبش پیروز شدند. در نوامبر سال 2009 خوسه موخیکا یکی از رهبران این جنبش به ریاست جمهوری انتخاب شد. او پیش از آن نمایندۀ مجلس و بعد سناتور بود و در سال 2005 وزیر کشاورزی بود. او در دوران ریاست جمهوری، امتیازهای لاینفک مقامش را نپذیرفت. به‌رغم سابقۀ چپ افراطی‌اش سیاست سوسیال-دموکراتی را اعمال کرد. در سال 2015 وقتی دوران ریاست‌جمهوری‌اش را به پایان رساند، برخلاف برخی از همپایگانش در آمریکای لاتین نخواست مسند را ملک همیشگی خود بداند و از راه سرکوب قدرت را حفظ کند. و هنگام رفتن، اقتصاد کشور را نسبتاً قرین سلامت و ثباتی سیاسی، خیلی بهتر از کشورهای همجوار، پشت سر می‌گذاشت.

اگر از خواندن کتاب بارکش دیوانه‌ها لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• مجمع‌الجزایر گولاگ اثر الکساندر سولژنیستن نویسندۀ روسی و مخالف آشکار شوروی و منتقد صریح کمونیسم است. او در سال 1945 به‌خاطر نوشتن نامه‌ای در انتقاد از ژوزف استالین محکوم به هشت سال زندان در اردوگاه کار اجباری شد و در این اثر غیرداستانی تاریخی از زندگی در سیستم اردوگاه‌های کار اجباری شوروی می‌گوید.

• چادر سبز بزرگ اثر لودمیلا اولیتسکایا است. نویسنده در این کتاب داستان زندگی سه دوست را روایت کرده که در مسکو با هم آشنا شده‌اند. آن‌ها در دهۀ پنجاه میلادی زندگی می‌کنند یعنی زمانی که قهرمانان یا کشته یا تبعید شده‌اند. در جامعه‌ای غرق در اختناق، این شخصیت‌ها تلاش می‌کنند که زندگی خود را با هنر، ادبیات و مبارزه به پیش ببرند.

• کتاب قطره اشکی در اقیانوس اثر مانس اشپربر رمان‌نویس، مقاله‌نویس و روان‌شناس اتریشی-فرانسوی است. او در این کتاب به فرآیندهای سیاسی و اجتماعی بین سال‌های 1931 تا 1944 پرداخته و پس زمینهٔ این رمان گسترش فاشیسم و وقایع هولوکاست است. او در این کتاب از زنان و مردانی می‌گوید که خود را وقف آزادی کردند.

دربارۀ کارلوس لیسکانو‌:

بارکش دیوانه ها

کارلوس لیسکانو نویسندۀ اوروگوئه‌ای در سال 1949 در مونته بیده‌ئو زداده شد. این رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس به جنبش توپاماروها پیوست، در آوریل 1972 بازداشت شد و دادگاه رژیم نظامی او را به سیزده سال حبس محکوم کرد. در زندان، شبکنجه‌ها، تحقیرها، شرم، روابط عجیبی را که قربانیان و جلادان را به‌هم پیوند می‌داد، پوچی نظامی را که می‌خواست او را وادار به اعتراف چیزی کند که زندانی از آن بی‌خبر بود تحمل کرد. اما همچنین پایداری در همۀ موارد، دوستی زوال‌ناپذیری که بین یاران تیره‌روز پدید می‌آید و قدرت رهایی‌بخش نوشتن را به چنگ آورد. در چهاردهم مه 1985 همراه آخرین یاران زندانی‌اش آزاد شد. هنگامی که هنوز در بند بود، شروع به نوشتن کرد. در سال 1986 به سوئد رفت و در آنجا چون مترجم، روزنامه‌نگار، معلم زبان اسپانیایی و نویسنده تأمین معاش کرد. در سال 1996 به اوروگوئه برگشت و از آن زمان در مونته‌بیده‌ئو و گاه در بارلسون زندگی می‌کند. رشتۀ تحصیلی‌اش ریاضیات است و از سال 2010 تصدی کتابخانۀ ملی مونته‌بیده‌ئو را عهده‌دار شده است. کارلوس لیسکانو از جمله چهره‌های برجستۀ ادبیات اروگوئه است و برخی از آثار نمایشی‌اش در فرانسه، در جشنواره‌هایی از جمله در فستیوال‌های آوین‌یون و بایون نمایش داده شده‌اند. آثارش در چند کشور از جمله فرانسه، ترجمه شده‌اند.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی