30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
رمان خارجی
جنگ چهره زنانه ندارد

جنگ چهره زنانه ندارد

(143)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
9379

علاقه مندان به این کتاب
212

می‌خواهند کتاب را بخوانند
18

کسانی که پیشنهاد می کنند
30

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

انتشارات چشمه منتشر کرد:
سوتلانا الکسیویچ (۱۹۴۸) اولین نویسنده‌ی تاریخ است که به خاطر نوشته‌هایش در ژانر مستند نگاری جایزه‌ی ادبی نوبل را از آن خود کرد.
جنگ چهره‌ی زنانه ندارد روایت پر فراز و نشیب این مستند نگار بلاروسی است از روزگار و خاطرات زنانی که در ارتش اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم جنگیدند و حالا بعد از سال‌ها از کابوس‌ها، تنهایی و هول‌های‌شان می‌گویند. او چند صد نفر از این زنان را می‌یابد و با تمام‌شان حرف می‌زند. از هر قشری هستند؛ پرستار، تک تیرانداز، خلبان، رخت شور، پارتیزان، بی سیم چیو… و خاطرات تکان دهنده‌اند. زنانی که پوتین پوشیدند و در ترکیب خاک و خون و ترس زنده ماندن… الکسیویچ با تدوین این آدم‌ها کنار هم کلیتی می‌سازد و متناقض و شورانگیز، پرهیاهو و صامت… کتاب گاه شامل چنین لحظاتی می‌شود که فراتر از خوانده‌ها و شنیده‌های مرسوم است درباره‌ی جنگ، بی پرده و عریان است و ناگهان مادری را به ما نشان می‌دهد که برای عبور از خط بازرسی آلمانی‌ها بچه‌اش را نمک اندود می‌کند تا تب کند و سربازان بهراسند از تیفوس و او بتواند در قنداق بچه‌ی گریان با پوست ملتهب سرخ شده دارو ببرد برای پارتیزان ها… و این کتاب چنین آدم‌هایی است…
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد اثر سوتلانا آلکساندرونا اَلکسیویچ


سوتلانا اَلکسیویچ روزنامه‌نگار و نویسندۀ اهل بلاروس است که اولین کتابش با نام جنگ چهره‌ی زنانه ندارد را در سال 1985 منتشر کرد. کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد در چند سال اخیر به یکی از مشهورترین کتاب‌های جهان با موضوع جنگ تبدیل شده است. کتاب چنگ چهره‌ی زنانه ندارد مونولوگ‌های زنان درگیر جنگ است که در مورد جنبه‌های ناپیدای جنگ جهانی دوم صحبت می‌کنند که پیش از این هیچ‌کس از آن‌‌ها صحبت نکرده بود.

جنگ برای همۀ ملت‌های جهان آشناست و همواره مردم در گوشه‌ای از جهان در حال جنگیدن هستند. همیشه تا اسم جنگ به میان می‌آید همه جنگ را «مردانه» می‌دانند، تمام کتاب‌های جنگی از زبان مردان و به نقل از مردان نوشته شده است، تا قبل از این کتاب هیچ‌کس به نقش زنان و تأثیر آن‌ها بر جنگ توجه‌ای نداشته است و هیچ‌کس چهرۀ واقعی جنگ را از دید زنان روایت نکرده بود. نویسنده در این کتاب جنگ جهانی دوم را از نگاه زنان روسی توصیف کرده است که در این جنگ شرکت کرده‌اند اما کمتر مورد توجه قرار گرفتند. نویسنده در کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد از برخی جنبه‌ها و زوایای پنهان جنگ پرده برداشته است و به مخاطبین چهرۀ واقعی جنگ را نشان می‌دهد.

سوتلانا اَلکسیویچ چهار سال برای نوشتن این کتاب وقت گذاشت و به بیش از صد شهر و شهرک، آبادی و روستا سر زد و داستان‌ها و خاطرات زنان جانباز درجنگ را ثبت کرد. او برای نوشتن این کتاب از تجربیات روزنامه‌نگاری خویش استفاده کرد و به شیوۀ مصاحبه جنگ را از زبان زنانی توصیف کرده است که نه تنها در میدان جنگ حضور داشته‌اند بلکه در صف مقدم جنگیده‌اند. چیزی که این کتاب را نسبت به سایر آثار جنگی متمایز کرده است پدیدۀ چند صدایی است. قهرمان‌های این کتاب قدیس و اَبر انسان نیستند و مردمانی کاملا عادی هستند و برای همین در این کتاب حتی آشپز و رخت‌شوی نیز توانسته‌اند نظرات‌شان را نسبت به جنگ بیان کنند. 

در کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد چه می‌خوانیم؟

کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد روایت، اعترافات و خاطرات تکان‌دهندۀ بیش از 200 زن است که در جنگ جهانی دوم شرکت کردند و در این کتاب توضیح می‌دهند چگونه دخترانی که آرزوی عروس شدن داشتند به‌جایش در سال 1941 سرباز شدند. بیش از پاصد هزار زن اهل کشورهای مختلف اتحاد شوروی دوشادوش مردان در جنگ جهانی دوم، وحشتناک‌ترین جنگ قرن بیستم جنگیدند.

زنان در این جنگ نه تنها مجروحان را نجات دادند و درمان کردند بلکه یک سرباز و تک تیرانداز بودند، پل‌ها را منفجر کردند، به عملیات‌های شناسایی رفتند و کشته شدند. آن‌ها با دشمنی جنگیدند که بی‌رحمانه به سرزمین، خانه‌ها و فرزندانشان حمله کرده بود. مطبوعات اتحاد جماهیر شوروی این کتاب را گزارشی واضح از وقایع گذشته نامید که بر سرنوشت ملت اثر گذاشت. 

مهم‌ترین نکتۀ این کتاب که آن را از دیگر کتاب‌های جنگی متمایز کرده است تجربیات دلخراش زنان در جنگ است. زنانی که در زمان جنگ مسئول بهداشت، تک‌تیرانداز، مسلسل‌چی، فرماندۀ ادوات ضدهوایی، مین‌روب و غیره بودند اما حالا مشغول شغل‌هایی دیگر هستند و هیچ‌کس صدایشان را نمی‌شنود و همه توقع دارند تمام خاطرات و وقایعی که در جنگ بر سرشان آمده به فراموش بسپارند و حرفی از آن‌ها نزنند.

فهرست مطالب کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

• مقدمۀ مترجم
• زن‌ها کِی برای اولین بار در تاریخ وارد ارتش شدند؟
• انسان بزرگ‌تر از جنگ است
• نمی‌خواهم حتا به‌ خاطر بیاورم...
• دخترا، بزرگ‌ شید، بالغ شید... شما هنوز خامید...
• بوس ترس و چمدانِ آب‌نبات
• من این چشما رو امروز هم به خاطر می‌آرم...
• نیاز به سرباز بود... اما من می‌خواستم زیبا هم بمانم...
• یادداشت‌ها

بریده‌هایی از کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

«تو گردان خدمات پزشکی با من خوب تا می‌کردن، اما دوست داشتم تو بخش شناسایی خدمت کنم. به‌شون گفتم اگه بهم اجازه‌ی خروج ندن فرار می‌کنم می‌رم خط مقدم. به‌خاطر این تهدید و عدم تبعیت از قانون نظامی، می‌خواستن از عضویت حزب معلقم کنن. اما برام مهم نبود، در هر صورت فرار کردم... اولین مدال شجاعت... درگیری شروع شد. آتش سنگین بود. سربازا درازکش بودن . فرمانِ «به پیش! برای میهن!» صادر شد، اما اونا همچنان درازکش موندن. دوباره فرمان دادن، باز هم کسی حرکت نکرد. من کلاهم رو برداشتم تا همه ببینن؛ دختره بلند شد... همه بلند شدن و به جلو حرکت کردن... به من مدال اهدا شد و همون روز به‌مون مأموریت دادن. و من برای اولین‌بار تو زندگی... شدم... چیز... زنانه... خلاصه، وقتی لباسم رو خونی دیدم، فریاد زدم.»

«پدرم قهرمان جنگ داخلی بود، او فرماندهی یکی از قطارهای نظامی علیه قیام تحت‌لوای چک‌ها را به عهده داشت. در سال سی و یک نشان پرچم سرخ دریافت کرد. در اون زمان، فقط به آدم‌های انگشت‌شماری این نشان اعطا شده بود، خصوصاً تو سیبری. این یه افتخار خیلی بزرگ و یه احترام ویژه محسوب می‌شد. پدرم تو تنش نوزده جراحت داشت، نمی‌شد جای سالم تو بدنش پیدا کرد. مادرم به اعضای خونواده گفته بود که سفیدها و هواداران چک پدرم رو به بیست سال کار اجباری محکوم کرده بودن. مادرم از اونا خواست تا یه ملاقات با پدرم داشته باشه، مادرم اون موقع ماه آخر حاملگیش رو می‌گذروند، خواهرم تاسیا رو حامله بود، خواهر بزرگم رو. اون‌جا، تو زندون، یه کریدور خیلی طولانی وجود داشت، نذاشتن بره پیش پدرم، بهش گفتن «بلشویک کثیف! سینه‌خیز برو...» و مادرم چند روز قبل از فارغ شدن این کریدور سیمانی طولانی رو سینه‌خیز جلو رفت.»

«پدرم مدت‌هاست که فوت شده، ولی همچنان دوستش دارم. وقتی می‌گن کسانی مثل پدرم که به استالین ایمان داشتن، احمق و کور بودن، ناراحت می‌شم و حرف‌شون رو قبول ندارم. این‌که از استالین می‌ترسیدن. به ایده‌های لنین ایمان داشتن. باور کنید امثال پدرم انسان‌های خوب و صادقی بودن، اونا به استالین و لنین ایمان نداشتن بلکه به ایدئولوژی کمونیستی باور داشتن. به خوشبختی برای همه ایمان داشتن. برای تک‌تک افراد جامعه. اونا ایده‌آلیست بودن، بله قبول دارم، اما کور نبودن. هیچ‌وقت این حرف رو قبول ندارم. به‌هیچ‌وجه! اواسط جنگ تونستیم تانک‌ها، هواپیماها و تفنگ‌های عالی بسازیم، اما با این‌حال بدون ایمان هرگز نمی‌تونستیم بر این دشمن وحشتناک غلبه کنیم، بر ارتش هیتلر، ارتش منظم و قدرتمندی که تمام اروپا را به زانو درآورده بود.»

خواندن کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر به کتاب‌های جنگی علاقه دارید و دوست دارید به جنگ از منظر دیگری و در واقع از دید زنان نگاهی بیندازید حتماً کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد را مطالعه نمایید.

دربارۀ نویسندۀ کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

سوتلانا آلکساندرونا اَلکسیویچ در سال 1948 به دنیا آمد. او روزنامه‌نگار، مقاله‌نویس، نویسنده و مورخ اهل بلاروس است که کتاب‌هایش را به زبان روسی می‌نویسد. او در سال 2015 جایزۀ نوبل ادبیات را دریافت کرد و در واقع اولین نویسندۀ اهل بلاروس است که این جایزه را دریافت کرده است.

اَلکسیویچ در غرب اوکراین از پدری بلاروسی و مادری اوکراینی به دنیا آمد و در بلاروس بزرگ شد. پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان به عنوان خبرنگار در چندین روزنامۀ محلی مشغول به کار شد. در سال 1972 از دانشگاه دولتی بلاروس فارغ‌التحصیل شد و خبرنگار یک مجلۀ ادبی در مینسک شد. او در طول حرفۀ روزنامه‌نگاری‌اش در نوشتن روایت بر اساس شهادت شاهدان تخصص پیدا کرد. 

پس از آن دربارۀ چندین حادثۀ دراماتیک در تاریخ شوروی مثل جنگ جهانی دوم، جنگ افغانستان، انحلال اتحاد جماهیر شوروی و فاجعۀ شوروی نوشت. از دیگر آثار اَلکسیویچ که در ایران ترجمه شده‌اند می‌توان به صداهایی از چرنوبیل (تاریخ شفاهی یک فاجعۀ اتمی)، آخرین شاهدان، نیایش چرنوبیل (رویدادنامۀ آینده)، زمان دست دوم و روزگارِ رفته (آخرین سرخ‌ها) اشاره کرد.

واکنش‌ها به کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد بهترین کتاب سال واشنگتن پست، گاردین، اکونومیست، میلواکی ژورنال و کایرکاس ریویوز شد. 

«کتابی شگفت‌انگیز، دلخراش و شهادتی از زندگی ... کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد سزاوار این است که در سراسر دنیا خوانده شود.» -پائولا هاوکینز، نویسندۀ کتاب دختری در قطار

امتیازات

کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 4.5 از 5 را به دست آورده است.

میزان فروش کتاب

پس از انتشار بیش از 2 میلیون نسخه از کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد به فروش رفت و این کتاب در چند سال اخیر به یکی از مشهورترین کتاب‌های جهان با موضوع جنگ تبدیل شده است.

تحلیل سی بوک از کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

عبدالمجید احمدی کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد را از روسی به فارسی ترجمه کرده است و نشر چشمه این کتاب را منتشر کرده است.

تمام کتاب‌های جنگی که طی سالیان نوشته شده است مردها نوشته‌اند و راجع به مردان. همۀ آنچه مردم از جنگ می‌دانند با صدای مردانه گفته شده و همه وقتی نام جنگ به میان می‌آید تصویری مردانه از جنگ دارند. اما برای نویسنده سوال این بود که چرا؟ چرا زنان با وجود قرار گرفتن و نقش‌آفرینی در دنیایی که زمانی مطلقاً مردانه بود از تاریخ خود دفاع نکردند؟ عقاید و احساسات‌شان را مطرح نکردند؟‌ دنیایی عظیم از برابر چشمان و اذهان ما پنهان مانده است، جنگ از دیدگاه زنان، جنگ‌هایی که رنگ‌ها، بوها، روشنایی‌ها و فضای احساسی خاص خود را دارند.

اگر از کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد خوشتان آمده، این کتاب‌ها را از دست ندهید

ـ کتابِ پسران رویین اثر جنجال‌برانگیز سوتلانا الکسیویچ است که نویسندگی را با مستندنگاری آغاز کرد و برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. او در این کتاب به جنگِ شوروی در افغانستان بین سال‌‌های 1979 تا 1989 پرداخته است و با تعریف‌کردن خاطراتِ تأثیرگذار و صادقانهٔ سربازان، پرستاران، مادران و دختران، از تأثیرات ماندگارِ جنگ می‌گوید و دروغ‌های کشورش در مورد جنگ را برملا می‌کند؛ جنگی که دولت شوروی اساساً وجود آن را انکار می‌کرد.

_ کتاب قطره اشکی در اقیانوس اثر مانس اشپربر رمان‌نویس، مقاله‌نویس و روان‌شناس اتریشی-فرانسوی است. او در این کتاب به فرآیندهای سیاسی و اجتماعی بین سال‌های 1931 تا 1944 پرداخته و پس زمینهٔ این رمان گسترش فاشیسم و وقایع هولوکاست است. او در این کتاب از زنان و مردانی می‌گوید که خود را وقف آزادی کردند.

_ مجمع الجزایر گولاگ جلد سوم سند روشن و محکمی از جنایات استالین و رژیم شوروی است. سولژنیتسین به پرده برداشتن از جنایات رژیم شوروی ادامه داد و در جلد سوم  مجموعهٔ مجمع‌الجزایر گولاگ از فرارها، اعتصاب‌ها، شورش‌ها و عصیان‌های زندانیان در اردوگاه‌های کار اجباری گفت و در این کتاب به این سؤال پاسخ می‌دهد که آیا مرگ استالین پایان عمر گولاگ بود یا خیر.

کتاب مهیای رقصی در برف اثر مانیکا زگوستووا نویسنده و مترجم اهل پراگ است. این کتاب روایتی تکان‌دهنده و الهام‌بخش از رنج و تاب‌آوری زنان در در اردوگاه‌های کار اجباری استالین معروف به گولاگ است. این زنان واقعاً چطور توانستند در یک محیط خشن و وحشتناک دوام بیاورند؟

در غرب خبری نیست اثر نویسندۀ آلمانی اریش ماریا رمارک که یکی از بهترین و مهم‌ترین آثار ضد جنگ در ادبیات است و حوادث آن طی جنگ جهانی اول رخ می‌دهد و نویسنده که در آن زمان یک سرباز آلمانی بوده، تجربیات خودش در جنگ را به تصویر کشیده است.

نشان سرخ دلیری اثر استیفن کرین که در آن نبردهای واقع‌گرایانه در زمان جنگ را به تصویر کشیده است. با این‌که او در زمان جنگ هنوز به دنیا نیامده بود اما توانست به زیبایی تصویری دلخراش از جنگ را به تصویر بکشد. او در کتاب داستان مرد جوانی را روایت کرده است که در واقع تجربۀ فردی است که از نزدیک جنگ را تجربه کرده بود.

زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند اثر نویسنده و روزنامه‌نگار مشهور ارنست همینگوی است. این کتاب که فینالیست جایزۀ پولیتزر شد، تجربیات خود نویسنده از جنگ داخلی اسپانیا است. 


نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (2)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • هدی امیرزاده
    • پاسخ به نظر

    کتاب جالبی بود...راجع به تجربیات زنانه از جنگ جهانی دوم که توصیه میکنم خانمها حتما بخونن

  • تصویر کاربر

    • سحر احمدی
    • پاسخ به نظر

    به نظرم همه مخصوصا خانم ها باید این کتاب رو بخوانند.مدنظر داشته باشید این کتاب یک داستان بلند نیست بلکه مجموع مصاحبه های نویسنده است که خیلی خیلی جالبه و دیدگاه جدیدی از جنگ به آدم میده.

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • سید مجتبی پژمان
    • 0

    اگه مردها زنی رو تو جبهه می دیدن، چهره هاشون تغییر میکرد،حتا صدای زنانه هم اونا رو تغییر می داد.یه شب که کنار پناهگاه نشسته بودم خیلی آروم زدم زیر آواز.فکر می کردم همه خوابن هیشکی صدام رو نمیشنوه.صبح که بلند شدم فرمانده مون بهم گفتما نخوابیدیم. چه قدر دلمون واسه صدای زنانه تنگ شده بود.

عیدی