30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
رمان خارجی
زمان اشتباه مکان اشتباه

زمان اشتباه مکان اشتباه

(2)

2,990,000ریال

2,691,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
4055

علاقه مندان به این کتاب
54

می‌خواهند کتاب را بخوانند
6

کسانی که پیشنهاد می کنند
7

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب زمان اشتباه مکان اشتباه

انتشارات نون منتشر کرد:
چطور می‌شود بعد از این که کسی به قتل رسید از وقوع آن جنایت جلوگیری کرد؟
اواخر ماه اکتبر است، و ساعت از نیمه شب گذشته. پشت پنجره انتظار می‌کشی تا پسر هفده ساله‌ات به خانه برگردد. دیر کرده. ناگهان پسرت پیدا می‌شود اما تنها نیست. دارد به سمت مردی قدم بر می‌دارد، و مسلح است. چیزی که جلوی چشمت می‌بینی باور کردنی نیست. پسرت که یک نوجوان با نمک و خوشحال است مردی را در خیابان، درست جلوی خانه به قتل رسانده. نمی‌دانی مرد که بوده، و چرا چنین اتفاقی افتاده. تنها چیزی که می‌دانی این است که پسرت دستگیر شده و آینده‌اش نابود شده است.
با اندوه به خواب می‌روی. همه چیز از دست رفته. تا این که بیدار می‌شوی… می‌فهمی به دیروز برگشته‌ای. و روز بعد… پریروز.
هر بار که از خواب بیدار می‌شوی کمی بیشتر به عقب برگشته‌ای و از جنایت دورتر می‌شوی. جایی در گذشته سرنخی هست علت اصلی آن قتل در گذشته مخفی شده و چاره‌ای نداری، حتما باید پیدایش کنی.
جیلیان مک الیستر نویسنده مشهور بریتانیایی. برای اولین بار با رمان زمان اشتباه مکان اشتباه به خوانندگان فارسی زبان معرفی می‌شود: یک تریلر روانشناختی پرهیجان. داستان مورد مادری که صحنه به قتل رسیدن یک غریبه توسط پسر نوجوانش را می‌بیند، و راهکاری نا معمول برای نجات دادن فرزندش از این مخمصه را انتخاب می‌کند، گفته آلیس فینی، نویسنده‌ی سنگ، کاغذ، قیچی این کتاب هوشمندانه و نوآورانه است، و رها کردنش چنان سخت است که بهتر است از قبل به خواننده هشدار دهند!
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه اثر جیلیان مک آلیستر

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه از آن خود کرده است:

• برندۀ جایزۀ بهترین کتاب معمایی و تریلر به انتخاب کاربران گودریدز در سال 2022
• بهترین رمان جنایی ساندی‌تایمز و نیویورک‌تایمز در سال 2022

معرفی رمان زمان اشتباه، مکان اشتباه:

زمان اشتباه، مکان اشتباه رمان رازآلود، علمی-تخیلی و روان‌شناختی و هفتمین رمانِ جیلیان مک آلیستر نویسندۀ بریتانیایی است که در سال 2022 منتشر شد. این کتاب داستان عشق‌ و فداکاری‌های یک مادر است که حاضر است برای نجات فرزند و خانواده‌اش دست به هر کاری بزند. کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه پس از انتشار در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های ساندی‌تایمز قرار گرفت و در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌‌های نیویورک‌ تایمز به رتبۀ 2 رسید.

واکنش‌های جهانی به رمان زمان اشتباه، مکان اشتباه:

«زمان اشتباه، مکان اشتباه تلفیقی از ژانرهای مختلف است و نویسنده تصویری از خانواده‌ای ارائه کرده که به سمت بحرانی جبران‌ناشدنی کشیده می‌شوند. داستان‌ به‌طور غیرمنتظره‌ای تغییر می‌کند چون شخصیت اصلی در زمان به عقب می‌رود و از این‌که چقدر چیزها را نمی‌دانسته و از کنار چه چیزهایی بی‌اهمیت رد شده، متحیر می‌شود.» - نیویورک تایمز

«کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه فوق‌العاده است. هر کلمه، هر لحظۀ این کتاب شاهکار است... این کتاب یکی از بهترین کتاب‌هایی است که تابه‌حال خوانده‌ام.» - لیزا جوئل، نویسندۀ کتاب‌های ساکنین طبقۀ بالا و وقتی که او رفت

«کتابی شگفت‌انگیز که اخیراً در ژانر تعلیق نوشته شده است. کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه این سؤال را به ذهن شما می‌کشاند که شما برای نجات فرزندتان تا کجا پیش خواهید رفت؟» - روث وِر، نویسندۀ کتاب‌های زنی در کابین 10 و چرخش کلید

«زمان اشتباه، مکان اشتباه کتابی مبتکرانه، پیچیده و جذاب است. لطفاً این کتاب را بخوانید چون این کتاب برعکس نامش در زمان درست و مکان درست نوشته شده است.» - ای.جی فین نویسندۀ کتاب زنی پشت پنجره

«زمان اشتباه، مکان اشتباه رمانی هوشمندانه و بسیار اعتیادآور است که دوست دارید آن را در یک نشست تمام کنید.» - آلیس فینی، نویسندۀ کتاب سنگ، کاغذ، قیچی

چرا باید رمان زمان اشتباه، مکان اشتباه را بخوانیم؟

زمان اشتباه، مکان اشتباه یک رمان پُر از تعلیق، هوشمندانه و پرپیچ‌وخم است. نویسنده در این کتاب زنی را به تصویر کشیده است که برای جلوگیری از یک تراژدی و از هم پاشیدن خانواده‌اش، زمانی که در زمان به عقب برمی‌گردد با حقایقی باورنکردنی روبه‌رو می‌شود. بنابراین اگر به رمان‌های تخیلی و معمایی علاقه دارید حتماً کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه را بخوانید.

جملات درخشانی از کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه:

«جنیفر از اینکه امشب ساعت‌ها را عقب می‌کشند خوشحال است. یک ساعت اضافه، وقت بیشتری برای این دارد که وانمود کند منتظر برگشتن پسرش به خانه نیست. ساعت از نیمه‌شب گذشته، و حالا سی‌ام اکتبر است. چیزی به هالووین نمانده. جنیفر به خودش یادآوری می‌کند که تاد هجده‌ سال دارد. نوزاد پسر کوچولویی که ماه سپتامبر به دنیا آورد حالا یک آدم‌بزرگ شده، پس هر کاری دلش بخواهد می‌تواند انجام دهد. خودش بیشتر عصر را مشغول بریدن ناشیانۀ یک کدوحلوایی بوده و حالا کدوی آماده را لبۀ پنجرۀ بزرگ مشرف به خیابان می‌گذارد و روشنش می‌کند. تزیین کدوحلوایی را دقیقاً به همان دلیلی انجام داده که خیلی از کارهای دیگر را انجام می‌دهد ـ چون حس می‌کند موظف است. اما از طرفی، کدو زیبا شده. کج‌وکوله است، اما زیباست. صدای پاهای شوهرش کِلی را از پاگرد طبقۀ بالا می‌شنود و برمی‌گردد تا به او نگاه کند. بیدار بودنش عجیب است. شوهرش سحرخیز است و او شب‌بیدار. از اتاقشان در طبقۀ دوم بیرون آمده. موهای آشفتۀ مشکی‌اش در نور کم تقریباً آبی‌رنگ دیده می‌شوند. لباس تنش نیست. فقط لبخند کوچک و کمی شیطنت‌آمیزی گوشۀ لبش دارد. از پله‌ها پایین می‌آید. نور به خال‌کوبی مچ دستش می‌تابد: یک تاریخ. رویزی که مطمئن شد عاشق او است، بهار سال 2003.»

«جنیفر بی‌هدف در خانه می‌چرخد. به پرونده‌ای فکر می‌کند که مشغول کار روی آن است. یک زوج در شرف طلاق سر یک دست بشقاب چینی اختلاف دارند، اما همه می‌دانند که مشکل اصلی خیانت است. شاید بهتر بود این پرونده را قبول نمی‌کرد. بیش از سیصد پرونده در دست اقدام دارد، اما خانم ویچار در اولین ملاقاتشان به جنیفر نگاه کرد و گفت: «اگه مجبور بشم اون بشقاب‌ها رو هم بهش بدم، یعنی دیگه آخرین چیزی رو هم که دوست داشتم از دست داده‌ام.» و جنیفر نتوانسته بود مقاومت کند. آرزو می‌کرد که همه‌چیز این‌قدر برایش اهمیت نداشت. غریبه‌هایی که طلاق می‌گیرند، همسایه‌ها، کدوحلوایی‌های لعنتی... اما برایش مهم‌اند. یک فنجای چای درست می‌کند و دوباره سراغ پنجرۀ بزرگ می‌رود و به نگهبانی ادامه می‌دهد. هر چقدر لازم باشد منتظر خواهد ماند. مادر و پدر بودن، چه در دوران نوزادی و چه وقتی که بچه‌ها به سن قانونی می‌رسند، با بی‌خوابی همراه است، اما به‌دلایل مختلف. این خانه را دقیقاً به‌خاطر وجود همین پنجرۀ بزرگ که درست وسط نمای ساختمان سه‌طبقه قرار دارد، خریدند. جنیفر گفته بود: «مثل شاه و ملکه از پشت این پنجره به بیرون نگاه می‌کنیم.» و کِلی خندیده بود.»

«همه جا خون است. بدنش را روی زمین مسیر ماشین‌روِ خانه رها می‌کند و به‌سویش خم می‌شود. با دقت نگاه می‌کند. امیدوار بود اشتباه کرده باشد، اما حالا مطمئن است. یک لحظه بدون هیچ‌شکی متوجه می‌شود که دیگر روحی در آن بدن نیست. وقتی نور زردرنگ چراغ به چشم‌هایش می‌خورد، چیزی اشتباه است. سکوت مطلق در شب برقرار شده. بعد از چند ثانیه، با تعجب پلک می‌زند و بالاخره سرش را بالا می‌آورد و به پسرش خیره می‌شود. کِلی تاد را از قربانی دور و بازوهایش را دور او حلقه می‌کند. پشت کِلی به او است و تاد مستقیم از شانۀ پدرش به جنیفر نگاه می‌کند. چهره‌اش بی‌حالت است. چاقو را روی زمین می‌اندازد. صدای برخورد تیغۀ فلزی با پیاده‌روِ یخ‌زده مثل ناقوس کلیسا در فضا طنین می‌اندازد. دستش را به صورتش می‌کشد و لکه‌ای خون به جا می‌گذارد. جنیفر به صورت او خیره می‌ماند. شاید پشیمان است، شاید هم نه. نمی‌تواند تشخیص دهد. توان این کار را دارد که از چهرۀ هر کسی احساساتش را بخواند، اما نه تاد را.»

خلاصۀ رمان زمان اشتباه، مکان اشتباه‌:

اصلاً مگر می‌توان جلوی وقوع قتل را پس از آن‌که اتفاق افتاد، گرفت؟

زمان اشتباه، مکان اشتباه داستان کابوس هر پدر و مادری است. شخصیت اصلی این رمان جنیفر است، او وکیل و یک مادر است که با کابوسی باورنکردنی روبه‌رو می‌شود. نیمه‌شب هالووین است و جنیفر مشتاقانه منتظر است تا پسر هجده‌ساله‌اش تاد، به خانه برگردد. اما وقتی تاد را بالاخره پشت پنجره می‌بیند دیگر نگران این نیست که تاد تا دیروقت بیرون خانه مانده است چون اتفاق وحشتناک‌تری به وقوع می‌پیوندد. جنیفر وقتی از پنجره به بیرون نگاه می‌کند پسر نوجوان و به‌ظاهر شاد خود را می‌بیند که یک غریبه را با چاقو می‌کُشد. جنیفر هیچ ایده‌ای ندارد که قربانی کیست یا چرا تاد مرتکب چنین عمل خشونت‌بار و ویرانگری شده است. تنها چیزی که می‌داند این است که زندگی او و تاد حالا از هم پاشیده است. پس از بازداشت تاد، جنیفر با ناامیدی به خواب می‌رود اما وقتی بیدار می‌شود متوجه می‌شود که تاریخ تغییر کرده و حالا دیروز است! هنوز هیچ قتلی اتفاق نیفتاده و ممکن است این همان فرصتی باشد که جنیفر به دنبالش بود تا دوباره همه چیز را درست کند. هر روز صبح وقتی جنیفر از خواب بیدار می‌شود یک روز بیشتر به عقب رفته، اول یک هفته و سپس یک سال به قبل از وقوع قتل بازمی‌گردد. جنیفر متوجه می‌شود که دلیل وقوع این قتل جایی در گذشتۀ تاد نهفته است و حالا این مأموریت اوست که این دلیل را پیدا کند و جلوی وقوع این قتل وحشتناک را بگیرد.

اگر از خواندن کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

اگر به رمان‌های جنایی و معمایی علاقه دارید و از خواندن کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه لذت بردید به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب‌های زیر را نیز بخوانید.

• فهرست مهمانان اثر لوسی فولی نویسندۀ بریتانیایی است. وقایع رمان در یک جزیرۀ دورافتاده در ایرلند رخ می‌دهد و داستان دربارۀ یک زوج معروف به نام جولز و ویل است که قصد دارند مراسم ازدواج‌شان را در این جزیره برگزار کنند اما در میان عروسی برق قطع می‌شود و وقتی دوباره وصل می‌شود یکی از مهمانان مُرده است و عروسی تبدیل به صحنۀ جنایت می‌شود.

• زوج همسایه اثر شری لاپنا و اولین رمان این نویسنده است که توانست خیلی سریع به موفقیت برسد. داستان این کتاب حول محور زوجی به نام‌های آنه و مارکو می‌چرخد که پس از کنسل شدن پرستار بچه، تصمیم می‌گیرند نوزاد شش ماهه‌شان را در خانه تنها بگذارند و در مهمانی شام خانۀ همسایه شرکت کنند. آن‌ها هر نیم ساعت به نوزاد سر می‌زنند اما زمانی که ساعت یک نیمه‌شب به خانه برمی‌گردند نوزاد گم شده است.

• مادۀ تاریک اثر بلیک کراوچ رمان‌نویس آمریکایی است. این کتاب داستان زندگی یک استاد فیزیک به نام جیسون است. روزی که او برای قدم زدن بیرون می‌رود یک نفر او را می‌دزدد و او که نمی‌داند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. پس از آن‌که به‌هوش می‌‌آید متوجه می‌شود دست‌وپایش را بسته‌اند و تعدادی غریبه دوروبرش را گرفته‌اند. او به خانه می‌رود اما متوجه می‌شود زندگی‌اش فرق کرده، همسرش دیگر همسرش نیست، پسرش هرگز متولد نشده و خودش نیز دیگر یک استاد معمولی نیست بلکه یک دانشمند است که به کشفی حیرت‌انگیز رسیده است.

•   دیزی دارکر  اثر آلیس فینی، رمان‌نویس بریتانیایی است که پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز شد. آلیس فینی با کتاب عجیبش خوانندگان را به حیرت فرو می‌برد. این کتاب داستان دختری به نام دیزی است که در جشن تولد مادربزرگش به همراه تمام اعضای خانواده‌اش در جزیره‌ای دورافتاده گیر می‌افتد، جزیره‌ای که یک قاتل نیز همراه خانواده در آن است.

• بازی دروغ اثر روث وِر رمان‌نویس بریتانیایی است. روث وِر را آگاتا کریستی عصر حاضر می‌نامند. این کتاب در سال 2017 منتشر شد و داستان آن حول محور چهار نوجوان می‌چرخد که در یک مدرسۀ شبانه‌روزی خصوصی درس می‌خوانند. در این مدرسه دروغ است که این نوجوانان را به هم پیوند می‌دهد و این دروغ‌ها سال‌ها بعد است که دوباره سر از زندگی این دخترها در می‌آورد. 

• کتاب سایه‌ها اثر دیگری از الکس‌ نورث است که در آن بار دیگر به سراغ ژانر جنایی و معمایی رفته است. این کتاب دربارۀ رؤیاهایی است که در نهایت به قتل ختم می‌شوند. داستان سایه‌ها دربارۀ چند نوجوان است که دست به قتلی آیینی و وحشتناک می‌زنند. یکی از قاتل‌ها دستگیر می‌شود و دیگری، بدون هیچ ردی ناپدید می‌شود. پل آدامز که به این قتل ارتباط دارد نیز بدون این‌که به پشت سر خود نگاهی بیندازد زادگاه‌اش را ترک می‌کند تا این‌که بیست‌وپنج‌سال بعد مجبور می‌شود به خانه‌اش برگردد.

• کتاب اگر حقیقت این باشد اثر کالین هوور نویسندة پرفروش آمریکایی است. این کتاب رازآلود و روان‌شناختی داستان دختری به نام لوئن است، نویسنده‌ای که پس از مرگ مادرش نمی‌تواند خود را از نظر مالی سرپا نگه دارد و بنابراین مجبور می‌شود پیشنهاد کاری ناراحت‌کننده‌ای را بپذیرد و با پذیرفتن این کار خود را درگیر ماجراهایی عجیب و فراموش‌نشدنی می‌کند.

• کتاب هیچ‌ وقت دروغ نگو اثر فریدا مک فادن متخصص اعصاب و روان است. او که پیش از این نیز رمان‌های روانشناختی جذابی نوشته بود، این بار شما را به دلِ عمارتی میان طوفان می‌کشاند. داستان کتاب در مورد زوجی به نام تریشیا و ایتن است که تازه ازدواج کرده‌اند و به دیدن عمارتی می‌روند که آدرین هیل روان‌شناس معروف چهار سال پیش در آن زندگی می‌کرده و بعد به طرز مرموزی ناپدید می‌شود. طوفان این زوج را در عمارت گیر می‌اندازد و تریشیا کم‌کم به رازهای مخوف این روان‌شناس پی می‌برد.

• کتاب بازی‌های میراث داستانی معمایی و هیجان‌انگیز اثر جنیفر لین بارنز نویسنده و روانشناس آمریکایی است. این کتاب داستان دختری دبیرستانی به نام ایوری گرمبز است که ناگهان صاحبت میلیاردها دلار ارثیه می‌شود. حالا او باید برای رسیدن به این ارث یک سال در عمارت هاثورن در کنار نوه‌های هاثورن زندگی کند و پس از مدتی می‌فهمد ممکن است حتی از این عمارت زنده بیرون نیاید.

• کتاب دفاع از جیکوب داستانی جنایی- حقوقی اثر ویلیام لندی نویسندهٔ آمریکایی است. نویسنده که پس از این وکیل بود، در این کتاب داستان مردی به نام اندی باربر را تعریف می‌کند که خودش سال‌ها دستیار دادستان منطقه بوده و حالا درگیر پروندهٔ جنایت پسرش می‌شود که پسر دیگری را خونسردانه کشته است.

دربارۀ جیلیان مک آلیستر‌: نویسندۀ بریتانیایی

زمان اشتباه مکان اشتباه

جیلیان مک آلیستر در سال 1985 در ساتون کلدفیلد به دنیا آمد و در تاموورث بزرگ شد. او نویسندۀ بریتانیایی است که هفت رمانش پرفروش‌ترین رمان‌های ساندی‌ تایمز و نیویورک ‌تایمز شده‌اند و آثارش به بیش از 40 زبان ترجمه شده است. او در کالجی در تاموورث درس خواند و تحصیلاتش در رشتۀ زبان انگلیسی را در دانشگاه بیرمنگام ادامه داد. سپس تغییر رشته داد و به سراغ رشتۀ حقوق رفت. او پیش از آن‌که به سراغ نویسندگی برود، به عنوان وکیل در بیرمنگام فعالیت می‌کرد. اولین رمانش «همه چیز جز حقیقت» بود که در سال 2017 منتشر شد و در اولین هفتۀ انتشار وارد فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های ساندی ‌تایمز شد. آثارش برای باشگاه کتاب ریس ویترسپون، باشگاه کتاب جودی و ریچارد و باشگاه کتاب رادیو ۲ انتخاب شده‌اند و در فهرست نهایی جایزۀ کتاب ملی قرار گرفتند و با اقتباس از رمان‌هایش فیلم‌ها و سریال‌های مختلفی ساخته شده است.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • پاسخ به نظر

    خب این متفاوت‌ترین تریلری بود که خوندم و داستان پیچش‌های زیادی داشت ولی طرح کلی کتاب واقعاً هوشمندانه‌ست. واقعاً نمی‌دونم چطور به ذهن نویسنده رسیده چنین داستانی خلق کنه، درست مثل یه شعبده‌باز عمل کرده.

  • تصویر کاربر

    • مهرناز بهروش
    • پاسخ به نظر

    من عاشق طرح کلی داستان این کتاب شدم. شخصیت‌ها برام خیلی جذاب بودن و تعلیق داستان واقعاً فوق‌العاده بود. اما بیشتر از همه از بازی ذهنی نویسنده لذت بردم. این کتاب واقعا با فکر شما بازی می‌کنه و پیچش‌هاش به شدت غافلگیرکننده‌ست.

  • تصویر کاربر

    • فافا اسماعیلی
    • پاسخ به نظر

    شاید یه مادر خیلی بهتر بتونه داستان این کتاب رو درک کنه. یکی از بهترین تریلرهای علمی-تخیلی بود که خوندم. یعنی داستان قشنگ کابوس یه مادره که پسرش جلوش یکی دیگه رو بکشه و نه‌تنها زندگی اون آدم حالا به پایان رسیده بلکه زندگی خودِ پسره و خانواده‌اش هم تموم شده.

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • 0

    جنیفر به خونی که جاری شده نگاه می‌کند. مقدارش خیلی زیاد است. احتمالاً. او حالا زانو زده، چون سنگ‌های کوچک آسفالت را حس می‌کند که روی زانوهایش زخم‌های دایره‌ای به جا می‌گذارند. حالا او را در آغوش گرفته.

  • تصویر کاربر

    • مهرناز بهروش
    • 0

    «حتماً کسی با شمارة 999 تماس گرفته، چون خیابان ناگهان پر از نور آبی‌رنگ می‌شود. جنیفر به تاد می‌گوید «چی...» و همین یک کلمه واقعاً تمام منظورش را می‌رساند چی شده چرا چه غلطی کردی

  • تصویر کاربر

    • فافا اسماعیلی
    • 1

    جنیفر به صورت او خیره می‌ماند. شاید پشیمان است، شاید هم نه. نمی‌تواند تشخیص دهد. توان این کار را دارد که از چهرة هر کسی احساساتش را بخواند، اما نه تاد را.

  • 1
  • 2
عیدی