افسانه باران

(2)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
463

علاقه مندان به این کتاب
7

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب افسانه باران

دیگر گذشت مهران، دیگر گذشت . چه خاصیت دارد که من تو را به یاد دیگران بیندازم ؟ یک سال، یک سال تمام، من در دستهای تو بودم و در تمام این سال تو هیچ چیز برای هیچکس مگر خودت نخواستی. تو-مهران- می توانستی برای محله ی کوچکت شادی طلب کنی که نکردی - وتو یکی از مردم محله خود بودی ... مهران ! تو دست کم ، در حد ممکن قناعت می توانستی بخواهی بچه های کوچک از میان خیابانها سلامت عبور کنند . این را هم نخواستی...

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی