خانه‌یی برای شب

خانه‌یی برای شب

(5)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
186

علاقه مندان به این کتاب
3

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب خانه‌یی برای شب

پرستو" در میان ایشان می دوید و می گفت : این پدر من است که خورشید را شکار کرده است. "مرجان" شادمانه می گریست و به طشت آتش نگاه می کرد. صیاد گفت : برای من نردبانی از نخ تابیده بسازید. می خواهم خورشید را به بام آسمان چارمیخ کنم. زنها به خانه هایشان دویدند و صیاد فریاد زد: ظلمت را از پستوی کلبه هایتان به دریا بریزید ! این جا دیگر شب نخواهد شد.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی