نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات علی منتشر کرد:
بارش بی امان بارون و صدای تیک تیک برف پاک کن ماشین و بغض و گریه و فریاد شب نیلوفریم را تب دار کرده بود. مبتلا شده بودم به عشق ، به عشقی یک طرفه و سوزان چشمم اگر جان داشت فریاد می زد از سوزش دیدن آن لحظه؛ فریاد می زد از سوختن زیر آن بوسه بی قرار، فریاد می زد از خرد شدن از نادیده گرفته شدن از به باران نشستن؛ فریاد می زد و من چقدر عاجز بودم در مقابل مردی که اخم از یادش رفته بود کنار دلبرش و مستانه دست توی دستش می رقصید. می رقصید و متلاطم می کرد باور دور من را از رسیدن به سراب نگاهش. راستی کی و کجا اینقدر عاشقش شده بودم که حتی تاب دیدن چشمان سیاهش را در تاریکی محض آن شب نداشتم ؟؟ باید حرف می زدم باید با کسی که عشق را می شناخت حرف می زدم . کسی که خوب می شنید و کمتر سرزنش می کرد دل سر کشم را از عاشق شدن مردی که عشق قبل از من لانه کرده بود در چشمهای سیاهش ...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کتاب خوبی بود در کل..به نظرم بخش ابتدایی و اواسط داستان میشد کوتاه تر باشه..بعد از خوندن 400 صفحه کتاب برا من جذاب شد چون خیلی داستان رو طولانی کرده بودن و بعضی اوقات حوصله سر بر میشد..ولی در کل بخش پایانی داستان رو دوست داشتم و جذاب بود..حمایتی که شخصیت دختر داستان از سمت خانواده اش داشت واقعا عالی بود و خیلی خوب نشون داده شده بود..