حسن یوسف (2جلدی)

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
138

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب حسن یوسف

انتشارات خانه کاغذی منتشر کرد:
به تپه بالای روستا که رسید- همان جایی که همیشه وقتی دلش می گرفت با اسبش تندر می آمد و از فراز آن به روستا و کوه و دشت های اطرافش می نگریست - اسبش را نگه داشت. حال سربازی را داشت که یک تنه با لشکری جنگیده و حالا با تنی که آماج تیر و ترکش بود، در آستانه مرگ به پناهگاه رسیده، تنش داغ بود و نفسش به شماره افتاده بود. هوا تاریک و باران بی رحمانه می بارید، و صدای غرش آسمان و رعد و برق های مکرر، حال آشفته سرباز خسته جان را آشفته تر می کرد. آب زیر سم اسبش راه افتاده بود و تمام جان خودش و تندر مثل زمین غرق آب بود. ارسلان می خواست حتی شده برای دقایقی بماند، تا شاید کمی ضربان قلبش را که داشت دیوار سینه اش را می شکافت آرام بگیرد و نفس تندر هم جا بیاید. همه جا تاریک بود. اما خودش خوب می دانست که بلد راه است و به راحتی می تواند به عمارت برگردد. اما هنوز لحظاتی از توقفشان نگذشته بود که صاعقه مهیبی باصدایی وحشتناک جلوی پای تندر به زمین خورد و حیوان وحشت زده رم کرد و خودش را از زمین کند و روی دو پا بلند شد...
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی