30بوک
کتاب عمومی
سینما و تئاتر
نمایشنامه و فیلمنامه
آنچه میخواستم درباره دانتون بدانم و فاوست

آنچه میخواستم درباره دانتون بدانم و فاوست

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
163

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب آنچه میخواستم درباره دانتون بدانم و فاوست

انتشارات افراز منتشر کرد:
ژاندارک: من یک چشمه‌یِ کوچک گل‌آلود بیش‌تر نیستم پدر! شما خیلی تشنه‌اید.
قاضی: فقط تشنه‌ها می‌تونند از چشمه حرف بزنند. این‌طور نیست؟
ژاندارک: کاش چشمه‌ها هم حق داشتند به هرجا که دل‌شون می‌خواست سرازیر بشن.
قاضی: چشمه‌ها خودشون از آب درکی ندارند، ژان! باید دست‌هایی باشه تا اون‌ها رو به سمتِ زمین‌های حاصل‌خیز هدایت کنه.
ژاندارک: همه می‌خوان خودشون رو در چشمه‌های زلال ببینند. چشمه‌ها آینه‌اَند پدر!
قاضی: آیا تو نمی‌خوای یک دستِ مقدس گل و لای‌اِت رو پاک کنه تا به چشمه‌یی زلال بدل بشی؟
ژاندارک: من ترجیح می‌دم پر از گل و لای باشم تا به دستِ شیطانِ مقدس شست‌وشو بشم.
قاضی: تو داری به مردانِ مسیح اهانت می‌کنی! اهانت به مردانِ مسیح اهانت به خداونده ژان.
ژاندارک: مردانِ ‌مسیح نه پدر! مردانِ شیطان که کلیسای مسیح رو مصادره کردند و خودش رو در کلیسای خودش به چهارمیخ کشوندند.
دادستان [در هیاتِ کشیشِ 2 وارد می‌شود] تو داری به پسرِ خدا شک می‌کنی فرزند! آیا مسیح تا این اندازه ناتوان‌اِه که به دستِ ایادی شیطان اسیر بشه؟
قاضی [با ورودِ کشیشِ 2 احترام می‌گذارد و عقب‌تر می‌رود]
ژاندارک: پسرِ خدا در آسمان‌ها گریه می‌کنه پدر! نمی‌بینی؟ برای فرانسه گریه می‌کنه، برای مادرم که زیرِ پای سربازانِ استبداد مچاله شد، برای من که زیرِ دستِ شیاطینِ کلیسای جامعِ انگلستان زلالِ چشمه‌سارم گل‌آلود شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی