تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ایهام منتشر کرد:
ساره با صدایی آرام نمی تونم دقیقاً زمانشو .بفهمم... چند نفر اینجا بودن....
سه یا چهار نفر... داشتن باهم صحبت می کردن...
مسعود: عزیزم اینا به ما ربطی نداره. بدو فقط.
ساره: اول فقط حرف می زدند و می خندیدند چهره یکیشونو می بینم مرده موهاش کمه
مسعود: بدو عزیزم الان میاد یارو.
ساره: صورتش رو کامل تیغ زده ... به هلال ماه می بینم تصویرها قاطی شد....
مسعود: ساره اگر هم یکی یکی رو کشته باشه به ما ربطی نداره...
ساره ناگهان روی زمین می افتد و از ترس چشمانش را باز می کند و نفس نفس می زند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نشر ایهام
