هزار تو (نشر علی)

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
23

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب هزار تو

انتشارات علی منتشر کرد:
پاهایم به زمین میخ شده بود قباد گله را هی کرد سمت جوی که نگاهش به من افتاد.
پسرش اومد ...
مردان از دور جنازه کنار رفتند.
زیر گردنش کبود بود سیاهی در سفیدی چشمان مرده اش گمشده بود.
زن که در حیاط را باز کرد و سرک کشید حاج عباس به سمتش حمله کرد چادر گل دارش را از سرش کشید زن جیغ زد و حاجی چادر را روی جسد لخت انداخت.
چادر سفید لکهی سرخ خون را پس داد.
بی ناموسی کرده ...
هر کی کُشته ناز شصتش اش.
مهران پوزخندی زد و داد زد بگردید شاید جسد زن هم باشه .
حاج عباس داد زد زنگ بزنید . اورژانس... جمع کنید این بساط رو ابروریزی نکنید .
قباد گله را رم داد
جمع کنیم که چی بشه؟ انداختن وسط میدون تا درس عبرت برای بقیه بشه .
مهران دستی توی موهای لخت اش کشید و گفت: هی پسر تو نمی دونی بابات سر وقت ناموس کی رفته که اینجوری اخته اش کردن؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 966 صفحه
    • 860 گرم
    • 1
    • 1401

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی