تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات روزنه کار منتشر کرد:
... ساعت اتومبیل ۲:۳۰ صبح را نشان می دهد. شبح داخل پارکینگ به سمت در ورودی می رود و آن را باز می کند. چون در سایه درگاه قرار دارد نمی توانم تشخیصش دهم. در را که آرام می بندد قدم به محدوده نور نارنجی می گذارد، وقتی کاملا در نور نارنجی قرار می گیرد. متوجه می شوم که یک زن است ولی چهره اش آشنا نیست. گویا چیزی را در آغوشش پنهان کرده و روی آن خم شده است. از اینجا نمی توانم تشخیص دهم. سعی می کنم تکان نخورم تا متوجه من نشود. مدام به چپ و راست نگاه می کند و انگار می داند که زیر نظر است. سرش در جهت اتومبیل متوقف می شود. طوری به این سو نگاه می کند که گویی داخل تاریکی را می بیند. ولی چنین چیزی امکان ندارد. دیدن داخل اتومبیل از آن سمت خیابان غیر ممکن است. لعنت! در حالی که به من خیره شده به سمت من می آید. سرعت قدم هایش را بیشتر می کند. به وسط خیابان که می رسد، صورتش را می بینم. نم یفهم چرا لبخندی بر لب دارد. ناگهان با صدای ضربه به شیشه از جا می پرم...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
