شهیدحمید سیاهکالی مرادی (جیبی)

(0)

250,000ریال

225,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
17

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شهیدحمید سیاهکالی مرادی

انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:
گفتم: «عزیزم فردا داری می ری محل کار این چادر رو هم برسون به آقا میثم به وقت خانمش نیازش میشه صبح که بلند شدیم هوا بارانی بود مشغول صبحانه خوردن صبحانه شدیم به ساعت نگاه کردم حمید برخلاف و روزهای قبل خیلی با آرامش صبحانه می خورد. گفتم:« همش چند دقیقه وقت داری الان سرویس تون میره حمید حواست کجاست؟» گفت: «حواسم هست خانوم امروز به خاطر این چادری که دادی ببرم به همکارم برسونم با سرویس سپاه نمی رم اندازه سنگینی همین چادر هم نباید کار شخصی با وسیله و اموال سپاه انجام بدیم . گفت:« دوست دارم مثل آقام حضرت ابوالفضل علیه السلام مدافع حرم بشم و دست و پاهایم فدای حضرت زینب علیها سلام بشه. وقتی این همه سینه زدن و تغییر حالت چهره حمید را دیدم گفتم: «حمید آرومتر سینه بزن لازم نیست این همه خودت را خودت رو اذیت کنی جوابش برایم جالب بود گفت: «فرزانه این سینه به خاطر همین سینه زدن هیچ وقت نمی سوزه چه این دنیا چه اون دنیا بارها این جمله را در مورد سینه زدن هایش تکرار کرد. روزی که پیکر حمید از سوریه برگشت من متوجه راز این سینه زنی او شدم همان موقع که بابا به بالای تابوت او رفت بند کفن را باز کرد و گفت: فرزانه بیا و ببین همه جای بدنش ترک خورده الا سینه که سالم .مونده تا این را گفت دوباره به بالای تابوت رفتم یاد حرف حمید افتادم که در مجالس امام حسین علیه السلام محکم سینه میزد و می گفت: «فرزانه همه جای پیکر تیر و ترکش خورده بود شکم، دستها و گردن صورت همه جا به جز سینه کاملا سالم مانده بود دست لرزانم را روی سینه اش گذاشتم.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی