30بوک
کتاب عمومی
در حال به روز رسانی
درحال به روزرسانی
شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...
شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...

شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
104

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...

برنده ی جایزه ی پروین اعتصامی - آخرین تصویری که توی ذهنم مانده، انگار برج ایفل بود. آره. انگار برج ایفل را دیدم که آرام‌آرام، دور می‌شد. اولش انگار زیرش بودم. انگار پایه‌هاش دو طرفِ تنم بود. بعد، دور شد و دور شد و دور شد تا... یک‌دفعه حس کردم، نه انگار برج ایفل نیست. برج آزادی. انگار برج آزادی روبه‌روم بود. انگار توی میدانِ آزادی بودم. گوشه‌ی غربی میدان، همان‌جا که وقتی از کرج می‌آمدم، می‌دویدم تا برسم به اتوبوس‌های B.R.T. همان‌جا. چشمم به برج آزادی بود. و صدا، صدای آن همه جمعیت. هزار هزارتا، شاید هم بیشتر و یک چیزی که ته گلو و دماغم داشت خفه‌ام می‌کرد. چیزی تند، مثل گاز خردل، شاید هم فلفل، چه می‌دانم. شاید هم هیچ کدام‌شان. شاید فقط شدتِ آبِ ماشین‌های آب‌پاش بود که به سرعت برق لوله‌ام می‌کرد و نمی‌گذاشت نفس بکشم. چه می‌دانم شاید هم فقط با فشار جمعیت خورده بودم زمین و مغزم بود که حالا آرام‌آرام داشت می‌آمد توی دهانم و راه نفسم را می‌گرفت. یواش‌یواش صدای جمعیت دور می‌شد. و دور و دور و دور... و برج آزادی هم یواش‌یواش کوچک می‌شد و کوچک می‌شد و کوچک می‌شد.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی