7 سال و 9 ماه و 18 روز

7 سال و 9 ماه و 18 روز

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
89

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب 7 سال و 9 ماه و 18 روز

تلویزیون داشت برنامه‌ای در مورد روستا پخش می‌كرد، فكر كنم با این وضع حقوق و زندگی، ما هم كم‌كم مجبوریم به روستا برویم. خواستم پول كالباس‌ها را بدهم كه یك دختر از آن پولدارها آمد توی مغازه، چه مانتوی قشنگی داشت، یاد زنم افتادم كه دو سال است برایش مانتو نخریده‌ام، چه قدر وقتی لباس‌های قشنگ می‌بینیم دلم می‌خواهد مال زنم باشد. دختر یك نگاهی به من و مغازه كرد و خندید، خوش به حالش، باید هم بخندد، غمی كه ندارد، پدر پولدار و خانه راحت، دیگر چرا ناراحت باشد؟

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی