شکرستان

شکرستان (یادگاری آبا و اجدادی)

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
54

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شکرستان

پشت در، ننه قمر ایستاده بود، تا تو رنگ را دید گفت: «ننه خواب بودی؟ باید ببخشید! خواب بد دیدم! خواب دیدم میخ آقا خدا بیامرزم رو از دیوار کنده اند!» تورنگ که هنوز قلبش تند تند می زد گفت: «میخ صحیح و سالم سرجاشه! حالا برو بذار بخوابم!» ننه قمر گفت: «نه ننه! باید با چشای خودم ببینم تا خیالم راحت شه! بعد رفت تو، میخش را روی دیوار دید و خداحافظی کرد و رفت. تورنگ هم هر کار کرد تا خود صبح خوابش نبرد.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی