پالتوی خیس

پالتوی خیس (نمایشنامه)

(2)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
159

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب پالتوی خیس

عاشقا تو حرفاشون برای هم می میرن،همیشه اینو به هم میگن،اما باز هم زنده می مونن!می مونن که تو جمله هاشون برای هم بمیرن!همه ی عاشقا دروغ می گن!من دروغ نمی گم. ازهمون نامه ی اول و دوم پی به دروغت بردم،به این فکر نکردی که ممکنه جسدشو پیدا کنن وبیارن نه؟ستاد ارتش همه چیز رو کشف کرده بود،چقدر ساده و بزدل بودی،دست خط ونوع ادبیاتی که تو نامه هات به کار میبردی اون قدر ساده بود که زمین تا آسمون با نامه های اون فرق می کرد،اما دوستشون داشتم و نوزده سال تموم باهاشون زندگی کردم...تو احساس خوشبختی می کردی ومن احساس داشتن اون...ما هردو به این دروغ احتیاج داشتیم،آدما اگه به هم دروغ نگن زودذ می میرن!سرباز جنگی چه کردی بامن!؟چه کردی باعشق...لعنت،لعنت به تو،لعنت به تو سرباز غریبه...لعنتی اومدی ورویاهامو به غارت بردی،اومدی وهستیمو تباه کردی...لعنت به تو،لعنت به تو... تو...این همه سال میدونستی اون مرده ودم نزدی؟! مازندگی مونو مرهون مرده ها هستیم.{وسایل مرده را به طرفش پرت می کند}این آشغالا رو بزار رو کولت وبرو...گورتو گم کن{فریاد}یالا... مرد یک دست خجل وسایل را بر می دارد وبه طرف خروجی حرکت می کند. سرباز...{مرد یک دست می ماند}به شوهرم بگو...منتظر نامه ی بعدیش هستم...

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی