شاهنامگ

شاهنامگ (4)(جمشید شاه)

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
44

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شاهنامگ

سرش را بیخ گوش بیوراسپ آورد و نقشه اش را به او گفت. شاهزاده ی بابل، اول کمی ترسید ولی جرئت نداشت جلوی رفیقش ضعف نشان دهد. پس نقشه را قبول کرد و قرار کار را برای همان شب گذاشتند. مرداس شاه، هر شب پس از تمام شدن کارهایش از باغ قصر می گذشت و به عبادتگاه می رفت تا کمی با خداوند راز و نیاز کند. آن شب هم، بی خبر از همه جا از میان باغ خلوت عبور کرد؛ از همان راه هر روز که تا عبادتگاه با فرشی سرخ و دراز پوشانده شده بود...

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی