داستان آن کلات

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
38

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب داستان آن کلات

انتشارات سوره مهر منتشر کرد: زلفا: ای سربازان، مرا به نام زلفا بشناسید؛ نوعروسی به یغما رفته که دامادش به حجله­ی مرگ نشست. می­گویند زلفا به جنون نشسته از غصه رفتن یار. اما شما باور نکنید. ای سلحشوران، خسته نیستید ازاین همه جنگ؟ آرام نمی­خواهید؟ بگذارید آنان بروند! آرام بگیرید از رزم! می­خواهم آرام جانتان باشم، ساقی بزم برایتان! نگاه کنید! حجله­ی من خالی است از داماد. اینک، شمایان را به میهمانی و طرب می­خوانم در آن. در این کومه باز است. خوش آمدید! فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی