شلاق

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
122

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شلاق

انتشارات افراز منتشر کرد:
بسیار سعی کردم که سایه مدیر را به بیرون دایره پرت کنم اما انگار هر دوی ما در جثه‌ی هم فرو رفتیم تنها سایه ای که پشت سرمان باقی ماند سایه من بود اما صدایی که از طرف آن سایه شنیده می‌شد صدای مدیر بود سایه ای که من بودم و با زبان مدیر حرف میزدم شلاق پدربزرگم را برداشتم وارد یکی از مدرسه های شهر شدم دانش‌آموزان سایه مانندی که بر روی نیمکت ها نشسته بودند با دیدن من فوری از جای خود بلند شدند. همه آنها را از کلاس خارج و به حیاط مدرسه هدایت کردم با شلاقی که در دست داشتم دایره‌ای به دورشان رسم کردم و خود نیز با آنها در وسط دایره ایستادم و از آنها خواستم با تمام نیرویی که دارند مرا به بیرون دایره پرت کنند دانش آموزان که گویی برای برد می‌جنگیدند با سر و صدایی ترسناک به سوی من حمله آورده اند سایه ها در سایه من محو شدند فقط یک سایه در میان دایره باقی ماند که سایه شخص دیگری بود اما با زبان من صحبت میکرد و شلاق را به دور خود می چرخاند...
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی