ویوالدی به قمر چه گفت

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
73

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب ویوالدی به قمر چه گفت

انتشارات علم منتشر کرد:
ماها همه مون گدا بودیم. وقتی می گم گدا منظور فقیر و کم درآمد و اینا نیست... تازه می شه گفت، از گداهای تو خیابون که بچه ریقونه و عن دماغی کرایه می کنن هم بدتر بودیم اصلا کار و بار گدا که بد نیست. من گدا دیدم با صندلی چرخدار، سه تا خونه داشت که هر سه تا را اجاره داده بود. وقتی می خواست بره شمرون مردم با احترام صندلی شو تا می کردن خودشو رو صندلی جلو می نشوندن، تازه نه فقط مرسی و متشکرم و اینا نمی گفت، مردمو فحش می داد که مثلا چرا موقع بالا کشیدنش تو اتوبوس دستش درد گرفته.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • مصطفی مستکملی
    • پاسخ به نظر

    داستان حاضر درباره زنی است که موفق به راه اندازی اولین مرکز تربیت معلم در تهران می شود. در سراسر این داستان تخیلی، آهنگ ویوالدی با صدای قمرالملوک وزیری به گوش می رسد.

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی