نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات تندیس منتشر کرد:
ورجیل یولم، دانشمند زیسـتشـناس نابغـه و سنتشـكـن بـا مهندسی سلولهای خونی که قادر به تفکر هستند، از تمامی مرزهای اخلاقی بنیاد نهاده شده برای پژوهشهای ژنتیکی عبور میکند. هنگامی که راز آزمایش غیرقانونیاش از پرده بیـرون میافتد، بـا اقدامی مذبوحانه میکوشد ثمره تلاشهایش را بـه هـر طریق ممکن از نابودی نجات دهد. سلولهای خونی مخلوقش را به بدن خودتزریق میکند. بـه این ترتیب ورجیل یولم آلوده شده است. آن چـه در بدنش دارد به شدت مسری است و...
شاید مرگبار ... اما نه فقط برای او
خنیای خون بر اسـاس داستان نیمه کوتاهی با همین اسم بـه قلم گرگ بر نگاشته شده که در سال 1984 به طور هم زمان برندهی هر دو جایزهی هوگو و نبیولا شـده اسـت. کتاب نیز در سال 1985 و 1986 در زمره پنج کتاب برتر علمی تخیلی و نامـزد جوایـز هوگـو، نبیـولا، کمپبل و جـایـزه بهتریـن رمـان علمـی تخیلـی بریتانیـا بـوده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
خنیای خون از سایت گودریدز امتیاز 3.8 از 5 را دریافت کرده است.
خنیای خون از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.
• برندۀ جایزۀ نبولا در سال 1983 برای بهترین رمان
• برندهٔ جایزهٔ هوگو در سال 1984
• نامزد دریافت جایزهٔ کمپل و بهترین کتاب علمی-تخیلی بریتانیا در سال 1986
خنیای خون رمانی علمی-تخیلی اثر گِرگ بِر نویسندهٔ آمریکایی است که ابتدا بهعنوان داستانی کوتاه در سال 1983 در مجلهٔ «علمی-تخیلی آمریکایی آنالوگ» منتشر شد و پس از آن برندهٔ چندین جایزه شد و نویسنده در سال 1985 نسخهٔ کاملتر این داستان را بهصورت رمان منتشر کرد. رمان خنیای خون را شاید بتوان نخستین نمونه از ژانر فرعی «نانوپانک» قلمداد کرد که نوعاً با مضامینی مانند زیستفناوری، فناوری نانو، هشیاری و هوش غیربشری (مصنوعی و غیر آن) سروکار دارد.
«پایان غافلگیرکننده کتاب خنیای خون فوقالعاده است. بهنظرم این کتاب تقریباً شبیه کتابهای آرتور سی.کلارک است اما باز هم فکر میکنم بِر بسیار کتابِ بهتری نوشته است و حتی از آثار کلارک نیز فراتر رفته است. حتماً این کتاب را بخوانید.» - دیوید لنگفورد، نویسندهٔ بریتانیایی
رمانِ خنیای خون، اثری خواندنی در ژانر علمی-تخیلی و بیشتر مناسب نوجوانان است. اما اگر به داستانهای علمی-تخیلی علاقه دارید در هر سن و سالی حتماً از خواندن آن لذت خواهید برد.
«تابلوی سنگی مشکی و مستطیلشکل وسط پشتهای کوتاه با چمنهای سبز روشن و چمنهای کرهای، در محاصرهٔ گلهای زنبق خودنمایی میکرد و جویباری بتنی و سیاه در کنارش بود که کپورهای رنگارنگ ژاپنی در آن میلولیدند. روی تابلوی سنگی که به سمت خیابان بود نام جِنِترون با رنگ سرخ درخشان و با قلم تایمز رومی حک شده بود و در زیر نام اصلی هم شعاری نوشته بودند: «جایی که چیزهای کوچک، تغییرات بزرگ را رقم میزنند.» آزمایشگاهها و دفاتر اداری جنترون در قالب سازهای U شکل از بتن عریان و به سبک معماری بوهاوس جانمایی شده بودند، که حیاطی مستطیلشکل و سرسبز را در برمیگرفتند. بنای اصلی دارای دوطبقه با پیادهراههای روباز بود. در ورای حیاط درست پشت کپهای مصنوعی از خاک که هنوز چیزی روی آن نکاشته بودند، بنای شیشهای مکعبشکل و چهارطبقهای به رنگ سیاه و در محاصرهٔ سیمهای تیغدار برقکشیشده قرار داشت. اینها بیانگر دو جنبهٔ جنترون بودند؛ آزمایشگاههای فاقد طبقهبندی که پژوهشهای زیستتراشهها در آنجا انجام میگرفت و عمارت قراردادهای نظامی که کاربردهای نظامی در دست تحقیق و بررسی بود. جنبههای امنیتی کار در آزمایشگاههای فاقد طبقهبندی نیز به سختی مراعات میشد. همهٔ کارکنان دارای پلاکهایی با چاپ لیزری بودند و دسترسی افراد متفرقه به آزمایشگاهها کاملاً تحت نظر و محدود بود.»
«نبود ورجیل برای همکارانش کوچکترین خسارتی محسوب نمیشد. در طول سه سالی که در جنترون حضور داشت، بارها و بارها آداب لازمالرعایه در آزمایشگاه را نقض کرده بود. بهندرت ظروف شیشهای را میشست و دوباری هم متهم شده بود که قطرات ترشحکردهٔ اتیدیوم بروماید ـ که مادهٔ جهشآوری نیرومند بود ـ را روی پیشخوانهای آزمایشگاه باقی گذاشته بود. در عین حال که در مورد نوکلوئیدهای پرتوزا هم چندان رعایت احتیاط را نمیکرد. اغلب کسانی که همکارش بودند شوخی سرشان نمیشد. هر چه نباشد مشتی پژوهشگر جوان و نخبه بودند که در زمینهای بسیار نویدبخش فعالیت میکردند؛ بسیاریشان توقع داشتند در عرض دو سه سال ثروتمند و صاحب شرکت خصوصی خودشان شوند. اما ورجیل در هیچجای این الگوها جا نمیگرفت. او بی سروصدا و با جدیت تمام روز کار میکرد و تا دیروقت هم اضافهکاری میکرد. فردی اجتماعی محسوب نمیشد، گرچه بدعنق نبود: خیلی ساده وجود بسیاری را نادیده میگرفت. فضای آزمایشگاهیاش را با هیزل اُورِتن شریک بود که پژوهشگری بینهایت موشکاف و نظیف بود. هیزل کمتر از هر کس دیگر دلش برای او تنگ میشد.»
«ورجیل با تختهپاککن آهسته یادداشتهایش را پاک کرد. در تمام طول عمرش همیشه همه چیز علیه او بود، گاهی حتی بلا سر خودش میآورد ـ بله، آنقدر صادق بود که خودش هم به آن اعتراف کند. اما حتی یک بار هم نتوانسته بود کاری را تا آخر کامل کند. چه در زندگی شغلی و چه در زندگی شخصی. او هرگز نتوانسته بود نتایج اعمالش را پیشاپیش برآورد کند. چهار دفترچه سیمی قطور را از کشوی قفلدار میزش بیرون کشید و به کود اقلامی که باید قاچاقی از آزمایشگاه بیرون میبرد افزود. نمیتوانست تمام اسناد و مدارکش را نابود کند. باید کشتهای گلبولهای سفید را نگه میداشت ـ همان لمفوسیتهای مخصوص را. اما آخر کجا باید نگهشان میداشت ـ بیرون از آزمایشگاه چه کاری از دستش ساخته بود؟ هیچ. جایی نداشت که برود. فقط جنترون تمام تجهیزات لازم را داشت و برپاکردن یک آزمایشگاه دیگر ماهها وقت میبرد. طی این مدت هم تمام دستاوردهایش به معنای واقعی کلمه از هم میپاشید. ورجیل از در پشتی آزمایشگاه وارد راهروی داخلی شد و از مقابل یک اتاقک دوش اضطراری گذشت. انکوباتورها را در اتاقی مجزا و پشت آز مشترک نگه میداشتند. هفت صندوق خاکستری رنگ لعاب داده شده به اندازهٔ یک یخچال خانگی را کنار دیوار به صف کرده بودند و نمایشگرهای الکترونیکی بیصدا و دقیق میزان سرما و فشار نسبی دیاکسیدکربن در واحد را نشان میدادند.»
در هر ساعت تریلیونها موجود زنده ـ میکروب، باکتری و سایر کارگران و رعایای طبیعت ـ به دنیا میآیند و جان میدهند، بیآنکه جانهای بیمقدارشان جز از حیث تعداد و تجمع کالبدهایشان اهمیت دیگری داشته باشند. اینها درک عمیقی ندارند پس رنجی هم نمیبرند. مرگ صدها تریلیون از آنها در برابر اهمیت مرگ حتی یک انسان منفرد نیز هیچ است. اما واقعیت این است که مخلوقات، چه کوچک در مقیاس میکروبها یا عظیم در مقیاس انسانها، از یک حیث با هم برابرند: شور زندگی؛ درست به مقیاس از کل سرشاخههای درختی تناور و سربهفلک کشیده که حجمشان درست به اندازهٔ ساقههای قطر زیرینشان است و حجم ساقهها که بهقدر تنهٔ اصلی است. ما نیز بهسانِ باور پادشاهان فرانسه به سلسلهٔ مراتبشان، در این باور راسخقدمیم. حال باید منتظر ماند و دید کدام یک از نسلهای آتی با ما مخالفت خواهند کرد؟
در رمان خنیای خون ورجیل یولم، زیستشناس نابغه و سنتشکن سلولهای خونیای میسازد که قادر به تفکر هستند. پس از آن در مواجهه با کارفرمای عصبی خود برای از بینبردن این کاوش، او آنها را به بدن خود تزریق میکند و قصد دارد به قول خودش این «نوویستها» را بدین طریق قاچاقی از مؤسسهٔ تحقیقاتی بیرون ببرد و در جای دیگری بر روی آنها کار کند. این نوویستها در داخل بدن یولم بهسرعت تکثیر میشوند و تکامل مییابند، ژنتیک خود را تغییر میدهند و بهسرعت هوشیار میشوند. تمدن نانومقیاسی که آنها میسازند بهزودی شروع به تغییر یولم و سپس دیگران میکند. افرادی که آلوده میشوند دچار نقصهای ژنتیکی مانند نزدیکبینی و فشار خون بالا میشوند. بینایی، وضعیت بدن، قدرت و هوش یولم اما تغییر میکند و بهبود مییابد. افراد آلوده حتی میتوانند با نوویستهای خود ارتباط برقرار کنند و بسیاری حتی میگویند این سلولها آواز میخوانند و خیلی زود اوضاع از کنترل خارج میشود.
• کتاب ملاقات با مدوسا اثر آرتور سی.کلارک نویسندهٔ برجستهٔ داستانهای علمی-تخیلی است. این کتاب داستان فضا و فضانوری، ناشناختههای سیارات دیگر است و طرح و ایدههای آن بر توسعهٔ فیلم یک ادیسهٔ فضایی تأثیر گذاشت.
• کتاب تلماسه اثر فرنک هربرت نویسندهٔ آمریکایی است. تلماسه یکی از مهمترین آثار علمی-تخیلی جهان است که در ردهٔ پرفروشترین کتابهای آمریکا قرار گرفت. نبرد بین انسان و طبیعت و الهامبخش هربرت برای نوشتن این کتاب بود. در این کتاب بشر بهشدت پیشرفته کرده است و توانسته به سراسر جهان سفر کند و ساکن دیگر سیارات شود و حالا جنگی برای بهدست آوردن مهمترین و ارزشمندترین مادهٔ کهکشان درمیگیرد.
• کتاب اول از سهگانهٔ بنیاد اثر آیزاک آسیموف نویسندهٔ آمریکایی روسی-تبار و یکی از نویسندگان بزرگ ژانر علمی-تخیلی است. داستان این کتاب دربارهٔ یک امپراتوری کهکشانی است که دوازدههزارسال بر تمام سیارههای کهکشان حکم رانده اما دچار مشکلاتی میشود که تمدنهای دیگر را به نابودی کشانده و نزدیک است که از هم فرو بپاشد.
گِرگ دیل بر نویسندهٔ آمریکایی در سال 1951 به دنیا آمد و در سال 2022 در هفتادویک سالگی از دنیا رفت. او کارش را بهعنوان تصویرگر کتاب آغاز کرد و سپس به نویسندگی روی آورد. گرگ بِر از بیستوهشت سال گذشته مشاور میکروبیولوژی، ژنتیک و امنیت بیویولوژیکی مؤسساتی همچون ناسا، ارتش ایالات متحده، وزارت امور خارجه، انجمن بینالمللی حفاظت از غذا و امنیت داخلی ایالات متحده بوده است. درحال حاضر مجموعه آثار او به بیش از پنجاه عنوان بالغ میشود و نوعاً به مضامینی همچون کشمکشهای کهکشانی (کتابهای آهنگری خدا و سندان ستارگان)، کیهانهای مصنوعی (اَبَر دوران، ابدیت، میراث و ...) هشیاری و خودآگاهی (ملکهٔ فرشتگان، مریخ متحرک و...) و سرانجام تکامل تسریعشده (خنیای خون، رادیوی داروین و...) میپردازد. بِر تاکنون بیش از سی کتاب در ژانر هیجانانگیز، علمی-تخیلی و فانتزی نوشته است اما او را عمدتاً بهعنوان نویسندهٔ داستانهای علمیتخیلی سخت میشناسند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.