صبر سبز

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
6

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب صبر سبز

انتشارات افراز منتشر کرد:
آب رودخانه بالا آمده روی پل ایستاده.ام سردی آب را روی پوستم احساس می کنم از دور صورت ناشناسی را می بینم که دستش را دراز کرده کمکم کند. دست ها مثل کرم چاقی به طرفم می آید می پرم توی آب تنه درختی از جا کنده می شود تلاش می کنم خودم را خلاص کنم بیشتر در آب فرو می روم آب وارد ریه هایم می شود می خواهم سرم را بیرون نگه دارم موفق نمی شوم دست هایم مثل متکایی خیس شده تنه درخت با سرعت به طرفم می آید همین که نزدیک می شود محکم به سرم می خورد. از شدت درد فریاد می کشم به صدای خودم بیدار می شوم میدوم به طرف پنچره پل همچنان ایستاده و رود مارپیچ می رود صدای گرپ گرپ و هن وهن مشتی خانم می آید در را که باز می کند می گوید ای ننه ترسیدم گفتم ماری چیزی گزیده پاشو ننه بریم پایین» «شما برین هنوز خوابم می آد لطفا در را ببندین» در را که می بندد بدنم را کش وقوس می دهم بر می گردم روی تختخواب فنری دراز می کشم. نمی دانم ساعت چند است. مه پایین آمد همه چیز در مه فرو رفته فقط من هستم، این رودخانه و همین پل که تنها را ارتباطی من با دنیای بیرون از جنگل است بلند می شوم بروم پایین آینه ای کوچک مقابلم ایستاده نگاهم می کند نگاهش می کنم خودم را به جا نمی آورم. دوباره نگاه می کنم چشم ها شیشه ای و سرخ اند در کودکی همیشه از چشم هایم تعریف کرده اند پدرم می گفت چشم هایت سگ دارد و من هرچه می گشتم سگی پیدا نمی کردم این روزهای بیهوده و بیخودی بارها به این شیشه های سرخ و خاکستری نگاه کرده ام هیچ چیز دل نوازی ندیده ام نگاهم آرام و دلزده به سمت پایین می رود لب هایم تکان می خورد کلمات نامفهوم است سرم را به آینه می چسبانم صورتم غیب می شود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی