به خدای ناشناخته

به خدای ناشناخته

(4)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
239

علاقه مندان به این کتاب
3

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب به خدای ناشناخته

انتشارات روزگار منتشر کرد:
در بخشی از کتاب می خوانیم:
خوانیتو خیره شده بود و با انگشت‌هایش کارد بلندی را که از کمرش آویزان بود، لمس می‌کرد، اما روماس فقط خندید و به طرف جوزف برگشت و با لحنی تحقیرآمیز گفت"خوانیتو به خودش می‌گوید که بالاخره یک روز با این کارد یک نفر را خواهم کشت، همین طوری به خودش مغرور است اما خوب می‌داند که جراتش را ندارد و همین امر باعث می‌شود که زیاد به خودش نبالد. "بعد رو به خوانیتو کرد"برو یک تکه چوب بردار تیز کن و بیا و غذایت را بخور، بعدا می‌توانی درباره کاستیلی بودن صحبت کنی، خاطر جمع باش که هیچ کس ترا نمی‌شناسد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی