پرواز به تاریکی

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
51

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب پرواز به تاریکی

برق صاعقه. مردی خود را می اندازد توی تالاز؛ از همان پنجره ی باز یا جایی دیگر شاید. ترسیده، پریشان؛ پهلویش سرخ از خون، خودش خیس از باران. بسیار شبیه فرزاد پایدار؛ گویی خودش. بانو پریزاد ناباور؛ برمی خیزد و به سویش می رود. پریزاد (باخود) فرزاد؟! {آرام پیش می رود و صدایش می کند} فرزاد... جوان از ترس فریاد می کشد و اسلحه اش را به سوی صدا می گیرد. بانو پریزاد ترسیده به دیوار می چسبد با صدایی که از گلو بیرون نمی آید. لحظه ای حیرت زده به هم چشم می دوزند. جوان پیش می آید و اسلحه را پایین می آورد. جوان منو یه جایی قایم کنید؛ تورو خدا... اما جانش تاب نمی آورد و ناگهان تمام قد بر کف اتاق می ریزد. جیغ کوتاه بانو پریزاد؛ صدای شلیک و فریاد از بیرون. بانو پریزاد به خود می آید. شمع را می کشد. تاریکی.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی