ما نباید بمیریم (رویاها بیمادر میشوند)

(4)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
376

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب ما نباید بمیریم

انتشارات نگاه منتشر کرد:
باید زنده بمانیم. هنوز هم باران هست. راه، رؤیا، روشنایى هست. شب فقط استعاره است، شب هرگز دشمنِ كسى نبوده است. ما در ستایشِ زنده ماندن به شادمانى رسیده‌ایم. امتحان كن، شعر… خوب است، امید است، رضایت است، آزادى است.
من برایت از شعر مى‌نویسم، شعر مى‌نویسم، از شفا مى‌نویسم، شفا مى‌نویسم. تكلیفِ ما رعایتِ رؤیاهاست. زندگى در شفا ادامه دارد، عشق ادامه دارد، امید ادامه دارد. من هم یكى از میانِ شما، یكى از شما، از همین بسیارانِ بى‌دریغ‌ام. بسیارانى در من زیسته و من در بسیارانى زندگى كرده‌ام. ما زنده مى‌مانیم، ما باید زنده بمانیم. شعر… خوب است، باران خوب است، بوسه خوب است؛ بوسیدنِ بى‌پایانِ در تو شدن، با تو شدن، از تو شدن.
كشفِ حلول، كلمه، خوشى، خوبى، آرامش، آغوشِ آدمى. خورشیدهاى بى‌شمارى در چشم‌هاى ما مخفى مانده‌اند، ما طلوع خواهیم كرد. صبح نزدِ من است. من نزدِ توام، تو نزدِ زندگى. ما نباید بمیریم، رؤیاها بى‌مادر مى‌شوند.
عشق… خوب است. من آن روز آمدم شما را به ادامه‌ى روشنِ راه دعوت كردم، گفتم عشق خوب است. و شعر اجازه نمى‌دهد اندوهِ دیگران را تحمل كنیم، شعر اجازه نمى‌دهد بى‌تفاوت از كنار تاریكى‌ها بگذریم. من به فهمِ فانوس ایمان دارم. قرار بود من همراهِ بودا زاده شوم، اما مادرانِ مُقَرَب یادشان رفت اسم ساده‌ى مرا در دفترِ رسولان بنویسند، قرار بود باران باشم، درخت انار، آب، بوته‌ى گُل سرخ…، اما شاعرانِ كُهن به سرزمینِ هیلانیا اشاره كردند. هنوز نوبتِ میلادِ من نرسیده بود. من گفتم امید خوب است، و اعتماد، و علاقه‌ى بى‌سؤال، و دانایىِ بى‌دلیل، سرشار شدن از شادمانى، رفتن به خوابِ رؤیا، و رسیدن به رضایتِ روشنایى، تا طلوعِ كاملِ پرنده.
انسان… مبارك است، انسان خیلى مبارك است. او مى‌داند بُریدن تمرینِ خاستن است. او كه به زانو در نمى‌آید، خردمند خواهد زیست. انسان خوب است، من خوبى‌ها را مى‌بوسم، لمسِ انسان را بو مى‌كنم. عزیز است عطرِ آدمى. ما نباید بمیریم، رؤیاها بى‌مادر مى‌شوند.
ما باید زنده بمانیم. ما هرگز از عیشِ آب و عادت فانوس فراموش نمى‌شویم. ما حتى به وقتِ وداع، با شادمانى از این كالبدِ كُهن جدا خواهیم شد. ما ادامه‌ى روشنِ راهیم. شعر خوب است، بوسه خوب است، باران خوب است، لذت خوب است. شعر…. خواهرِ من است. من نخستین كاشفِ بوسه‌ام. من باران را دیده‌ام، من لذتِ تنفسِ گیاه را شنیده‌ام.
انسانِ من، انسانِ شفا، فرستاده، نور، اردیبهشت، كلمه، كلمه‌ى من. منِ كلمه مى‌گوید: از پیدا شدن در خوابِ جانور پرهیز كن تا شنیده شوى. شعر…. خوب است. شعر… آدمى را از درد به دوا دعوت مى‌كند، از درد به نجات، از درد به آرامش، به آهستگى، به انگیزه. ما راهى نداریم جز به یاد آوردنِ رنگ‌ها، عطرها، علاقه‌ها، آوازها، رؤیاها. زندگى… خوب است، و بلوغ، و بخشیدن. زنهار اى عزیز، نوشتنِ دنیا، دستِ آدمى را مى‌گیرد، وحشت را از واژه‌ها مى‌گیرد.
و انسان به خانه‌ى خود بازخواهد گشت. او سفیر صبح‌هاى بارانى است. او فرستاده‌ى شفانویسِ اردیبهشت است. او شاعر است. او مى‌گوید شعر بخوانید، شفا خواهید یافت. شعر بخوانید، درها گشوده خواهد شد، او مى‌گوید ما نباید بمیریم، رؤیاها بى‌مادر مى‌شوند.
از تاریكى نترسید، تاریكى… اشاره است، تاریكى ترس ندارد. تاریكى استعاره است. خواب‌هاى ما خُرّم از گندم است، دست‌هاى ما بوى نان مى‌دهند. به خود اعتماد كنید، از نو زاده خواهید شد. شعر…. فرصتِ تكثیرِ فهمیدن است. نگاه كنید، صداى روح مى‌آید از واژه، واژه مى‌داند انسان امانتِ آرامش است. تماشا كنید، ما به زندگى برمى‌گردیم. پایدارى در پرده‌هاى شعر، ما را به شفا خواهد رساند. شعر بخوانید، باران خواهد آمد، تشنگى تمام خواهد شد. شعر دعاىِ دانایىِ آدمى‌ست. امتحان كنید، در شعر زیستن، تخیلِ انسان را معطر مى‌كند. انسان پیروز است، انسانِ صلح، انسانِ امید، انسانِ عشق.
به شادمانى رسیدن، به رضایت. به رؤیاى مشترك رسیدن، دیدن، بوسیدن، بزرگ شدن. دیگر هیچ دیگرى در این دایره نیست. دیگران… تكثیر بى‌پایانِ تواند، تو… در آینه‌هاى روشن بلوغ، در ترانه‌هاى آرامِ تماشا. تو نه پیامبرِ دیگرانى، نه پیروِ دیگران. حضور… حضورِ شعر، حضورِ شفا…! شعر… شفاست، شعر فرصتِ شفاست. به یادآر: انسان پیروز است، انسان فرستاده است، فرستاده‌ى شفانویسِ اردیبهشت است. پس ما نمى‌میریم. ما نباید بمیریم. راه، راه، راهِ روشنِ رؤیاها…!
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 312 صفحه
    • 356 گرم
    • 5
    • 1397

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی