رویا قاپ
تخفیف

%10

رویا قاپ (جیبی)

(0)

1,450,000ریال

1,305,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
243

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب رویا قاپ

نشر مان کتاب منتشر کرد:
رؤیاقاپ مجموعۀ داستان‌های کوتاهِ کم‌و‌بیش به‌هم‌پیوسته است که در آن‌ها جمیل کاووکچوو وهم و واقعیت را به هم می‌آمیزد، به فضاهای متنوعی ــ از استانبول تا لائوس ــ سرک می‌کشد و به مضامین متعددی می‌پردازد، و حاصل کارش داستان‌هایی است خواندنی و تأمل‌برانگیز. در متن داستان «حشرۀ رمنده» می‌خوانیم: «استانبول دیگر نه افسون‌کننده، بلکه هول‌آور بود. حین نوشیدن سعی می‌کردم حدس بزنم کاراگومروک کجاست، آن خانه چه سرنوشتی پیدا کرده و آن کوچه تغییر کرده است یا نه. آیا مسبب یا مسببان آتش‌سوزی پیدا شده‌اند؟ آن دختر عجیب هنوز زنده است؟ اگر هست، کجا و چطور زندگی می‌کند؟ ناگهان دوباره همان فریاد بلند شد. حشرۀ رمنده یا فرشتۀ زشت‌سیمای مرگ در اطراف هتل بود، چون بوی مشمئزکنندۀ تنش به مشامم رسید.»
در ادامه اینفوگرافی‌ای خواهید خواند دربارۀ این مجموعه‌داستان؛ به همراه معرفی این کتاب و نویسنده و مترجم آن.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

اینفوگرافیک کتاب رویا قاپ

تنها کاری که از او برمی‌آمد رفتن بود

دربارۀ مجموعه‌داستان «رؤیاقاپ»

کتاب رویا قاپ

ادبیات ترکیه سال‌هاست که در میان کتابخوانان ایرانی جای خود را یافته است. از نویسندگان معاصر مانند پاموک و الیف شافاک گرفته تا نسل‌های پیشین مانند ناظم حکمت و یاشار کمال و عزیز نسین. آثار نویسندگان پیشرو و آوانگارد این کشور همسایه هم به فارسی ترجمه می‌شود و همۀ این‌ها نشان‌دهندۀ استقبال خوانندۀ فارسی‌زبان از آثار آنان است. اشتراکات فرهنگی و فضاهای مشابه میان این دو کشور شاید یکی از دلایل توجه به آثار نویسندگان ترک در ایران باشد. حالا در یکی از تازه‌ترین آثار این ادبیات، انتشارات مان کتاب به انتشار مجموعه‌داستان رؤیاقاپ دست زده است، از نویسنده‌ای که کمتر آثارش به رنگ فارسی درآمده و امید است با ترجمۀ این مجموعه‌داستان آثار دیگرش هم ترجمه شود. چراکه وقتی این مجموعه‌داستان را می‌خوانیم، متوجه می‌شویم با نویسنده‌ای متفاوت مواجهیم. نویسنده‌ای که مرزهای میان خیال و واقعیت را جابه‌جا می‌کند و راوی قصه‌هایی می‌شود که گرچه از دل زندگی روزمرۀ آدمیان برآمده، اما رنگ‌وبویی خاص به آن می‌بخشد.

مجموعه‌داستان رؤیاقاپ یازده داستان دارد. داستان‌هایی که هم آن‌ها را می‌توان پیوسته و در ارتباط با هم دید، هم از یکدیگر جدا که هریک قصۀ متفاوتی را روایت می‌کنند.

پیوستگی و ارتباط‌شان را در همان دو قصۀ اول می‌توان دید. در داستان اول با عنوان «دو نقطه روی هم» جیدا می‌خواهد از فاتیح جدا شود. دارد سر قرار می‌رود که به او بگوید جدا شویم. اما فاتیج زودتر از او، از میلش به جدایی می‌گوید. اینکه دارد به مسکو می‌رود و دیگر او را نخواهد دید. جیدا از فاتیح می‌خواهد که دوستانی معمولی با هم باشند اما فاتیح دست طرد به او می‌زند. اگر داستان «دو نقطه روی هم» راوی جیدا را تعقیب می‌کند و ما به او نزدیک می‌شویم در داستان دوم با عنوان «دُچ» ما سراغ فاتیح می‌رویم که حالا در جایی دور از شهر، در یک منطقۀ ساحلی روزگار می‌گذراند و وقتی روزی به کافی‌نت می‌رود و بعد از مدت‌ها ایمیلش را چک می‌کند و پیام جیدا را می‌خواند که باز از او دوستی طلب کرده. فاتیح در پاسخ می‌نویسد: «نمی‌خواهم با تو دوست باشم، چون همان‌طورکه نتوانستیم عاشق همدیگر باشیم، دوست هم نمی‌توانیم باشیم.»

پیوستگی‌اش را می‌توان در شخصیت‌های داستان‌ها مشاهده کرد. شخصیت‌هایی که همگی‌شان در تلاش‌اند از چیزی، از موقعیت و مشغلۀ ذهنی‌ای، از کسی، بگریزند و فرار کنند و در یک‌کلام خلاص شوند. مثل داستان «دو نقطه روی هم» که جیدا می‌خواهد هرچه زودتر از دست فاتیح جدا شود یا در داستان «دوقلوها» که شخصیت اصلی داستان، یک روز صبح دو برادر دوقلو را پشت در خانه‌اش می‌بیند که آمده‌اند سقف خانه را تعمیر کنند. پس از سه روز با رفتاری که از آن‌ها سر می‌زند، می‌خواهد هر چه زودتر از دست آن‌ها خلاص شود.

جدا از هم هستند چرا که هر یک صدای متفاوتی دارند. بعضی از آن‌ها با دیالوگ‌های ساده شکل می‌یابند و پیش می‌روند مانند گفت‌وگوهای یک راننده و مسافر و بعضی از آن‌ها نجوای درونی روایتگر داستان است. مثلاً در داستان «دُچ» سرنوشت مردی را از زبانش می‌شنویم که در یک تنهایی عظیم زندگی می‌کند. کسی را که دوستش می‌داشته ترک کرده، یا او طرد شده، هرچه که هست همدم او سگی است. صدایش را می‌شنویم که با خود می‌گوید: «چشمانش را تنگ کرده و زیر‌لب گفته بود: "من چیزی را از دست داده‌ام." اما شگفتا که نه غمگین بود و نه در جست‌وجوی گم‌شده‌اش. صدایی گفته بود: "چه‌چیزی را از دست داده‌‌‌ای؟" شاید پچ‌پچ کوه‌ها بود یا صدای دریا که عشوه‌گرانه تا میان صخره‌ها می‌آمد و خود را پس می‌کشید. چیزی که دلش را می‌سوزاند نه از دست دادن زمان بود و نه از کف رفتن جوانی. او دیگر هیچ حسی نداشت، نه به شادابی هجده‌نوزده‌سالگی‌اش و نه به انتظارات و امیدها و نومیدی‌ها و ساز و کار دفاعی‌اش در برابر زندگی. طبیعی هم بود. اما می‌دید که از اصل خود دور شده است. آنچه بر سرش می‌آمد نه تغییر بلکه تخریب بود. از شهر محبوبش خسته شده بود. زنی که فقدانش را پایان زندگی می‌دانست، زنی که به‌خاطرش دچار بحران حسادت می‌شد و از فراقش عذاب می‌کشید، همچون ستاره‌ای از آسمان زندگی‌اش فرو افتاده بود. وقتی ویژگی‌های آن زن مثل پولک یکی‌یکی از وجودش جدا شدند، موجود پیشِ رویش بدل شد به زنی همچون زنان دیگر. یعنی ارزش آن‌همه عذاب‌کشیدن را داشت؟ او نه‌فقط آن زن، که تمام رؤیاهایش را از دست داده بود.»

داستان‌ها در جغرافیاهای مختلف رخ می‌دهند؛ از خیابان‌های یک شهر ــ مثل داستان « دو نقطه روی هم» که در استانبول می‌گذرد ــ گرفته تا یک هتل و یا یک اتاق خواب و یا در یک عروسی محلی در روستایی دورافتاده، مثل ماجرایی که در داستان «مرغ عروس‌نما» روایت می‌شود.

نویسنده در این یازده داستان سراغ مضامین گوناگونی می‌رود: فقدان و از دست دادن، تنهایی و رنج‌های درونی یا کشمکش در یک رابطه و حضور یک شخصیت ناخوانده به زندگی.

کتاب رویا قاپ
کتاب رویا قاپ

زاویۀ دید داستان‌ها متنوع است و انواع آن را دربرمی‌گیرد. همان‌طورکه سبک و حال‌وهوای داستان‌ها با یکدیگر متفاوت و رنگارنگ است. بعضی در فضای رئال رخ می‌دهد و روایتگر یک ماجرای روزمره هستند، مثل قصۀ «دو نقطه روی هم» و بعضی وهم‌آلودند و بیشتر فضایی مالخولیایی دارند تا اینکه در واقعیت بگذرند. مانند قصۀ «رؤیاقاپ» که مرد میان آنچه شب پیش جلوی چشمانش دیده ــ عبور یک گله گاو در خیابان ــ واقعی بوده یا خواب  در تردید می‌ماند. وضعیت پیچیده‌تر می‌شود وقتی می‌فهمیم با مردی هم که سر این ماجرا با او گپ‌وگفت کوتاهی زده، وجود نداشته. با این‌حال باز نشانه‌های عبور گلۀ گاو را باز می‌بیند و باز ما خوانندگان درمانده می‌مانیم که واقعیت چیست؟ یا داستان «نوای سرخ پیانو» که در آن مردی در خانۀ دوستانش شب را به صبح می‌گذراند و خواب می‌بیند که زنی سرخ‌پوش در اتاق و کنارش روی تخت نشسته و او را نگاه می‌کند، همراه با نوای پیانو. صبح وقتی این خواب را برای میزبانان تعریف می‌کند، همه تعجب می‌کنند چراکه دوستانش هنگام خریدن خانه از زبان مالکان شنیده‌اند که سال‌ها پیش در این خانه زن و شوهری زندگی می‌کردند و زن که پیانیست هم بوده، بعد از مدتی به ملال می‌رسد و در نهایت خود را در یکی از اتاق‌های خانه به دار می‌آویزد. وقتی‌که مرد می‌خواهد خانۀ دوستانش را ترک کند، زن سرخ‌پوش پیانیست را می‌بیند از سقف آویزان است، همان‌طور که پیشتر خود را دار زده بود.

گاهی به تلخی و گزندگی داستان «دُچ» هستند و گاهی گروتسک می‌شوند چون داستان «دوقلوها». 

بعضی از داستان‌ها گاهی پایانی قطعی می‌یابند و گاهی نه در تعلیق بی‌آنکه به قطعیت ختم شوند. بهترین نمونه‌اش داستان «حشرۀ رمنده» است. داستان مردی است که پس از سال‌ها از آنکارا به استانبول شهری که دوران دانشجویی‌اش را در آن گذرانده برمی‌گردد. به گذشته می‌رود و خاطراتش را بازگو می‌کند. زمانی‌که برای مدتی در خانۀ عمه‌اش زندگی می‌کرده؛ در خانه‌ای با همسایگانی عجیب و غریب که هرزگاهی صدای جیغ دو زن به‌گوشش می‌رسید. پس از ترک آن خانه در روزنامه گزارشی از آتش‌سوزی آن خانه می‌خواند و اینکه اهالی آن خانه مُرده‌اند جز دختر صاحبخانه که مرد به او لقب حشرۀ رمنده را داده بود. دختری زشت‌رو با رفتاری عجیب از جمله همان جیغ‌هایش. جیغ‌هایی که پس از سال‌ها در اتاق هتلی که ساکنش شده، باز می‌شنود، همچون کابوسی او را رها نکرده.

اما آنچه نویسنده در تمامی داستان‌ها پی می‌گیرد، توجه به جزئیات و توصیف دقیق محیط اطراف و درونیات شخصیت‌هاست، آن‌هم با شکل وسواس‌گونه.

رؤیاقاپ پر است از داستان و خرده‌روایت. شاید بهترین توصیف این مجموعه‌داستان در حرف‌های یکی از شخصیت‌های این داستان‌ها باشد. شخصیت «معدنچی» در داستانی به همین نام که برمی‌گرده و به همصحبتش می‌گوید: «زیرِ زمین هم حکایتای خودش رو داره. وقتی از خاک حرف می‌زنیم، یعنی چند متر که بری پایین، همه‌چی مُرده‌س. خاک حکایتای خیلی قدیمی و دور و دراز رو توی دلش نگه می‌داره و ازشون محافظت می‌کنه. در حکایتای زیرِ زمین خبری از آدمیزاد نیست، یا بهتره بگم موجود زنده وجود نداره. زمین چیز زیادی برات تعریف نمی‌کنه. کشفیات ما برای روشن‌ کردن گذشته خیلی کمه. اون تیکه‌سنگی که توی دستته، بیشتر از اینکه یه جسم باشه، بخشی از زمان و تاریخه که جسمیت پیدا کرده. زمین حکایت هزاران بلکه میلیون‌ها سال رو می‌دونه، اما نمی‌تونه تعریف کنه.» انگار زمین وظیفۀ داستان‌گویی را به قصه‌نویس‌ها محول کرده‌اند، یکی مثل جمیل کاووکچوو.

دربارۀ نویسنده

جمیل کاووکچوو متولد سال ۱۹۵۱ و دانش‌آموختۀ رشتۀ مهندسی ژئوفیزیک است. نویسندگی را از سال ۱۹۸۰ شروع کرده و تاکنون بیش از سی رمان و مجموعه‌داستان از او منتشر شده است. کاووکچوو در سال ۱۹۸۷ جایزۀ ادبی یاشار نبی نائیر، در سال ۱۹۹۶ جایزۀ ادبی سعید فائیک، در سال ۲۰۰۹ جایزۀ ادبی سدات سیماوی و در سال ۲۰۱۳ جایزۀ ادبی اردال اُز را دریافت کرده است.

کتاب رویا قاپ

دربارۀ مترجم

کتاب رویا قاپ

مژده الفت: متولد ۱۷ شهریور ۱۳۴۵ در کرمانشاه است و دانش‌آموختۀ رشتۀ علوم آزمایشگاهی. مترجم و مدرس زبان ترکی استانبولی است و ترجمه را از سال ۱۳۹۰ آغاز کرده، با برگردان داستان‌های کوتاهی از نویسندگان ترکیه و انتشارشان در نشریاتی چون داستان همشهری، زنان امروز و زنده‌رود. الفت اولین مترجمی است که جمیل کاووکچوو را به فارسی‌زبانان معرفی کرده است، با ترجمۀ داستان‌هایی از او و انتشارشان در مطبوعات. رؤیاقاپ مجموعه‌داستانی از کاووکچوو به‌فارسیِ الفت است و به‌تازگی در انتشارت مان کتاب منتشر شده است.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی