عروس عمارت

عروس عمارت

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
83

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب عروس عمارت

انتشارات البرز منتشر کرد :
...بلقیس سرش را از پنجره انبار خانه، بیرون آورد و با هیجان کودکانه ای گفت : «« خماره ،بدو بیا نخودچی کشمش بخوریم.»» خماره به سرعت وارد انبار شد و گفت : «« چه کار می کنی بلقیس؟الان ننه طلعت می آید پدرمان را در می آورد.»» بلقیس برگشت و نیم نگاهی به پنجره انبار انداخت و گفت : «« بیایید... چه کار کنم؟»» «« بادت رفت چطور برای یک فتیر اضافه ای که خوردی کتکت زد؟»» بلقیس نخودچی کشمش توی مشتش را خالی کرد و گفت : «« آره، من هنوز بازوهام می سوزد از بس نیشگونم گرفت.»» و بعد سری بالا انداخت و ا دامه داد : «« ولش کن... او که کتکش را می زند.بخوریم هم می زند، نخوریم هم می زند، بس دل سیر بخوریم تا نیامده.»»
-از متن کتاب
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی