بازی و شکار

بازی و شکار

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
134

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بازی و شکار

تا دید دستمو پشتم قایم کردم، روشو برگردوند. اینجا بود که به خودم گفتم «یه چیزی بگو!»، ولی ترسیدم کار خراب شه. واسه همین معطلش نکردم، رفتم جلو و چاقو رو تا دسته فرو کردم تو شکمش. صدایی نداد. همون جور، دست رو شیکم، افتاد اونجا... از اون روز به این ور، دربه دری هام شروع شد... دیگه هیچ زنی از من حامله نمی شه. با همون یه بچه ای که مرد، بچه های دیگه هم نیومده مردن. همون یکی بسه... دلم گرفته، از این زندگی لعنتی دلم گرفته، از این دربه دری... خیلی وقته دنبال یه کم آرامش می گردم، یه کم راحتی... می گن مرگ به آدم آرامش می ده. هروقت به آرامش فکر می کنم، یاد مرگ می افتم... از نمایشنامه ی «شکار»

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی